شنبه، تیر ۱۹، ۱۳۸۹

نه جمهوری نه اسلامی ایران


۱.‌ از نطر ادبی درست‌تر بود که عنوان «ناجمهوری نااسلامی ایران» باشه. عنوان فعلی یادگار مرحوم منتظری است. فقیهی که قدرت به در خونه‌اش اومد، ولی به خاطر عدالت بهش نه گفت. همو بود که در ۴ شهریور ۱۳۸۸ در پاسخ به نامه‌ی ۲۹۳ نفر از نخبگان گفت: این حکومت نه جمهوری است و نه اسلامی [۱].


۲.‌ در قانون اساسی ایران نهادی به نام «شورای‌عالی انقلاب فرهنگی» وجود نداره. این یعنی این نهاد می‌تونه وجود داشته باشه، ولی حق قانونگذاری نداره. اوائل می‌گفتن این نهاد قراره در امور فرهنگی به رهبر مشورت بده. بعدا کم‌کم تبدیل شد به نهاد قانونگذار و حالا هم رسما رقیب مجلسه. نمونه‌اش رو در تغییر دوره‌های تحصیلی آموزش و پرورش دیدیم، و این آخری در مورد دانشگاه آزاد. البته رهبر تقسیم کار کرده: اموری که شورا واردش میشه مجلس دخالت نکنه و برعکس. یعنی هر کی زودتر رفت سراغ یه موضوع مال اون میشه – دیدید چه ساده تقسیم کار شد.


۳.‌ لوئی چهاردهم، پادشاه فرانسه، خیلی زور پیدا کرد. یه روز بعد از شکار با اسب اومد توی مجلس و اونو منحل کرد. بعدترش هم در جواب افرادی که اومده بودن تا درباره‌ی چگونگی اداره‌ی مملکت بپرسن گفت «دولت، یعنی من» [۲].


۴.‌ مجلس مدت شوراهای فعلی شهر و روستا رو ۲۲ ماه اضافه کرد. این یعنی افرادی که از طرف مردم برای ۴ سال انتخاب شده بودند، بدون اینکه از مردم دوباره نظرخواهی بشه، میتونن ۲۲ ماه بیشتر خودشون رو نماینده‌ی مردم اعلام کنن. این یعنی خیانت در یک قرارداد. جالب اینکه پیشنهاد دهنده‌ی این طرح، یعنی شورایعالی استان‌ها، خودش ذینفعه - یعنی خودشون پیشنهاد دادن که ما ۲۲ ماه بیشتر بمونیم. در توجیه این طرح اومده که چون «مجمع تشخیص مصلحت نظام» تصویب کرده که انتخابات ریاست جمهوری و شوراها تجمیع بشه، اینکار مجلس قانونیه. یعنی از این به بعد مجمع تشخیص مصلحت نظام می‌تونه قراردادها رو بدون کسب رضایت طرفین قرارداد عوض کنه.


۵.‌ با مجموع این وقایع، و انتخابات معرکه‌ای که پارسال برگزار شد، جمهوریت نظام پَر. یه کار جالب دیگه مونده که می‌تونن انجام بدن. پس از حذف سیاسی (و نه با بمب) احمدی‌نژاد، بگن دیدید رای مردم و دموکراسی بدرد نمی‌خوره. آدمی که ۲۵ میلیون و ۶۳ درصد رای داشت کفایت نداشت. البته گفتن این یکی به چیزی بیشتر از وقاحت نیاز داره.


۶.‌ عده‌ای در حضور نیروی انتظامی، به خونه‌ی فقهای شیعه حمله می‌کنن، می‌زنن و می‌شکنن و می برن. حداقل سه بار این کار انجام شده - برای مرحوم منتظری در سال ۷۶، و برای مجددا اون و آقای صانعی در سال ۸۹.


۷. رضایت بقیه‌ی مراجع شیعه از وضع حاضر هم پنهان نیست. برای ریاست جمهوری اسلامی ایران پیام تبریک نمی‌فرستن. اونو به حضور نمی‌پذیرن. با هر مناسبتی و با گوشه و کنایه نارضایتی خودشون رو از اداره‌ی مملکت نشون میدن.


۷.‌‌ ملاک اسلامی بودن چیه؟ آیا ادعا کافیه؟ آیا عدالت جائی داره؟ اگه علی ملاکه، که حکومت رو با عدالتش می‌سنجه، نه با ادعاهاش [۳].


۸.‌‌ اصولا وجود نهادی به نام «مجمع تشخیص مصلحت نظام» یعنی حکومت فقهی نیست. خوشبین باشیم و فرض کنیم که این نهاد واقعا مصلحت رو در نظر می‌گیره. خوب اگه ملاک نهائی مصلحته، و فقه حرف آخرو نمی‌زنه، پس دانش، فهم، سلیقه و تمایلات اعضا شورا تصمیم می‌سازه. پس احتیاجی به دینی کردن حکومت نیست. بذاریم مردم هر کی از هر صنفی رو که خواستن انتخاب کنن تا واقعا سلیقه‌ی مردم حاکم بشه.


۹.‌ اینم از اسلامیت نظام. نه از عدل اسلامی خبریه، نه از فقهش.


۱۰.‌ با این اوضاع بهتره اسم رسمی رو به جای «جمهوری اسلامی ایران» بکنن «نه جمهوری نه اسلامی ایران». فقط امیدوارم با این تهدیداتی که وجود داره دیر نشه و بشه «نه جمهوری نه اسلامی نه ایران».


یادداشت‌ها:


[۱]http://www.mowjcamp.com/article/id/22441


[۲] البته اینو به فرانسوی گفت: L’État, c’est moi


[۳] مهاجرانی یه نوشته‌ی داره http://www.rahesabz.net/story/18008/

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر