شنبه، آبان ۰۸، ۱۳۸۹

گزارش یک استفتاء: نایب یا رهبر

۰. من یک شیعه‌ی دوازده امامی هستم.

۱. در جمعه ۹ مهر ۸۹، یعنی دقیقاً ۴ هفته‌ی پیش، سوال زیر برای ۱۱ نفر از مراجع فرستاده شد:

با سلام خدمت مرجع گرانقدر
سوال در باب شأن رهبر انتخاب شده بر اساس قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران است. به طور مشخص آیا رهبر انتخاب شده توسط خبرگان رهبری،
اولاً، نماینده و نایب امام زمان (ع) در میان مردم است؟
ثانیاً، بر جان، مال و ناموس آحاد امت اسلام و شهروندان کشور ولایت دارد؟
و ثالثاً چنانچه محتوای پاسخ به دو سوال قبل وجود شئونات ذکرشده را ممکن می‌داند، ملاک تحقق و مهمتر از آن تشخیص و اِعمال آن به عهده‌ی چه مرجعی است؟
استدعا دارم پاسخ به دو سوال اول را، به هر مقدار که تفصیلی است، با یکی از سه عبارت «بله»، «نه» و «ممکن است» آغاز یا انجام دهید تا برای عموم خوانندگان، فارغ از قسمتهای تخصصی و فنی، نتیجه‌ بحث آشکار و روشن باشد. البته واضح است که جنابعالی در انتخاب صورت و محتوای پاسخ اختیار تام دارید و مطلب ذکرشده تنها به عنوان پیشنهاد مطرح می‌گردد.
اجازه می‌خواهم به اطلاع جنابعالی برسانم که این سوال برای جمعی از جنابان مراجع فرستاده خواهد شد و پاسخ و عدم‌پاسخ هر یک از حضرات از طریق رسانه‌ها به اطلاع عموم علاقمندان به مباحث مربوطه، بالاخص نظریه سیاسی مبتنی بر تفکر امامیه، رسانده خواهد شد.
با آرزوی توفیق و سعادت
جاوید فرداد
شهروندنگار شیعه

۲. اسامی مراجعی که مورد سوال قرار گرفتند به شرح زیر است:
۱. آیت‌الله محمد ابراهیم جناتی، ۲. آیت‌الله سید صادق حسینی شیرازی، ۳. آیت‌الله بطحائی گلپایگانی، ۴. آیت‌الله سید محمد صادق روحانی، ۵. آیت‌الله صافی گلپایگانی، ۶. آیت‌الله وحید خراسانی، ۷. آیت‌الله حسینی شاهرودی، ۸. آیت‌الله هادوی تهرانی، ۹. آیت‌الله مکارم شیرازی، ۱۰. آیت‌الله جوادی آملی، ۱۱. آیت‌الله هاشمی شاهرودی

نشانی پایگاه مراجع فوق در انتهای متن آمده است.

۳. این سوال برای تعدادی از مراجع که به تشخیص نگارنده پرسش از آنها حاوی اطلاعات جدیدی نبود  فرستاده نشد. این مراجع خود به دو دسته تقسیم می‌شوند. دسته اول آنها که نسبت به وضع موجود موضع انتقادی دارند و با صراحت قابل‌قبولی این انتقاد را اعلام کرده‌اند. شاخص‌ترین‌ آنها حضرات موسوی‌اردبیلی، صانعی، بیات‌زنجانی، و دستغیب هستند. در واقع در مورد این دسته دلیل دیگری هم برای عدم‌ارسال بود؛ این که گمان می‌رود ایشان در صورت پاسخ مورد مزاحمت‌های مضاعف از طرف حکومت قرار گیرند. دسته دوم آنها که دربست ساختار و رهبر برآمده از آن را تائید می‌کنند. از دسته‌ی دوم آیت‌الهر مصباح‌یزدی و نوری‌همدانی را می‌توان نام برد.

۴. در طول ۴ هفته فقط ۲ پاسخ دریافت شد که در زیر می‌آیند:
•    آیت‌اله  مکارم شیرازی:
 بسم الله الرحمن الرحيم
:: با اهداء سلام و تحيت؛
جواب : بر همه لازم است که به تشخیص مجلس خبرگان عمل کنند و در مورد ولایت فقیه به جلد 10 کتاب ما، «پیام قرآن» مراجعه نمایید. این کتاب بر روی سایت موجود است.
همیشه موفق باشید
•    آیت‌اله هادوی تهرانی:
سوال شما خدمت آیت الله مهدی هادوی تهرانی ارایه شد. جواب ایشان بدین صورت می‌باشد:
در پاسخ به هر دو سوال اول: هر فقیه، عادل با کفایت در زمان غیبت کبری دارای ولایت بر جان، مال و ناموس امت اسلام است و خبرگان رهبری مصداق بهترین فرد دارای صلاحیت های رهبری را تعیین می کند.
برای پاسخ تفصیلی به کتاب «ولایت و دیانت» مراجعه شود.
با تشکر
ابراهیم زرگر
مسئول استفتائات دفتر آیت الله مهدی هادوی تهرانی

۵. پاسخ اول به نظر نگارنده اصولاً پاسخ به سوالات پرسیده شده نیست. ثانیاً آیا اگر «تشخیص مجلس خبرگان» بر این قرار گرفت که رهبری انتخاب بشود که دستور به اذیت و آزار مقلدین پاسخ‌دهنده محترم را می‌دهد، باز هم همه باید قبول و اجراء کنند. اما پاسخ دوم دارای محتوا است. مثلاً بر اساس آن نتیجه می‌شود که پاسخ‌دهنده‌ی محترم، با این فرض که فقیه، عادل و باکفایت است، بر جان و مال و ناموس دکتر احمدی‌نژاد و سرلشکر فیروزآبادی ولایت دارد.

۶. در مورد هر دو پاسخ رسیده این نکته‌ی مشترک وجود دارد که پاسخ‌دهندگان این عقیده را نداشتند، و یا حداقل صلاح نمی‌دانستند اینطور اعلام کنند که رهبر برآمده از خبرگان «نایب و نماینده‌ی امام (ع)» در میان مردم است.

۷. در مورد این که چرا ۹ مرجع دیگر در طول ۴ هفته پاسخ نداده‌اند احتمالات و توضیحات زیر به ذهن نگارنده می‌رسد، با یادآوری این که اندازه‌ی این احتمالات با هم برابر نیستند:

•    ۴ هفته زمان، با توجه به دیگر مشغله‌ها، کافی نبوده است: در این صورت تنها چیزی که می‌توان گفت این است که کاش روزی برسد که در عصر ارتباطات ۴ هفته برای مراجع کافی باشد. البته شخصاً این احتمال را زیاد نمی‌دانم.
•    سوال‌کننده را در حد و شانی نمی‌دانند که سوالاتی با این درجه از اهمیت بپرسد: در اینصورت کاش مراجع محترم اعلام کنند که برای پرسیدن چه سوالاتی باید چه شان و منزلتی داشت تا از این پس هم وقت ایشان و هم وقت سوال‌کنندگان به هدر نرود.
•    نیت سوال‌کننده شک‌برانگیز است: شخصاً سعی کردم نیت خود را به طور شفاف در متن سوال اعلام کنم – لطفاً بار دبگر متن سوال را بخوانید. بیشتر از این نمی‌توانم شفاف بپرسم.
•    پاسخ به سوالهای ۱ و ۲ را «بله» می‌دانند، ولی فکر می‌کنند با اعلام این پاسخ به ساختار فعلی و رهبر برآمده از آن اعتباری را می‌دهند که لایقش نیستند: این یعنی با اینکه مراجع می‌دانند پاسخ «بله» به مذاق حکومت خوش می‌آید، و احتمالاً باعث بازشدن در خزانه‌ی حکومت به روی آنها می‌شود، باز هم آن «بله» را دریغ می‌کنند. در اینصورت باید گفت ظاهراً برای «علی» حتا «حوزه‌اش» هم نمانده است.
•    پاسخ به سوالهای ۱ و ۲ را «نه» می‌دانند، ولی به دلیل نگرانی از مزاحمت‌های مضاعف حکومت، فعلاً امان را در این می‌بینند که این جواب را اعلام نکنند. به علاوه، فکر می‌کنند که این پاسخ مورد بهره‌برداری دشمنان مشترک مراجع و نظام قرار می‌گیرد: در اینصورت این انتقاد به مراجع بزرگوار باقی می‌ماند که چطور می‌توانند در برابر این انحراف که هر روز در کوی و برزن رهبر را نایب امام (ع) می‌خوانند سکوت کنند.

۸. در گزارش قبلی که در «خودنویس» انتشار یافت نکته‌ای را به روحانیت یادآوری کردم که مایلم تکرارش کنم. گفتن و سکوت همواره معنادار بوده است، ولی چیزی که دوران ما را متفاوت می‌کند رسانه‌ها هستند. در این دوران هر گفتن یا نگفتنی به سرعت و وسعت به اطلاع رسانده می‌شود. سکوت روحانیتی که در ۳۰ سال اخیر گویا بوده است نه قابل‌قبول است، نه مفید.

نشانی پایگاههای اینترنتی مراجع:

http://www.jannaati.com/far/index.php
http://www.shirazi.ir/php
http://bathaie.com/farsi
http://www.rohani.ir/home
http://www.saafi.org
http://www.vahid-khorasani.ir
http://www.shahroudi.com
http://farsi-isteftaat.islamquest.net
http://persian.makarem.ir
http://www.esraco.org/Pages
http://www.hashemishahroudi.org/fr/?p=question

سه‌شنبه، مهر ۲۷، ۱۳۸۹

انواع فتنه

۱. فتنه سیاسی: تجمع مسالمت‌آمیز، استفاده از یک رنگ خاص در پوشش یا مچ‌بند، انتقاد از دیدگاه‌های سیاسی رهبر

۲. فتنه انتخاباتی: نامزد شدن افرادی که می‌دانند شورای نگهبان آنها را ردصلاحیت می‌کند به منظور زیر سوال بردن این شورا، اعتراض و مطالبه مدرک برای ردصلاحیت، تقاضای نامزدها برای اخراج نشدن از سایت وزارت کشور در روز انتخابات، انتقاد از دیدگاه‌های انتخاباتی رهبر

۳. فتنه اقتصادی: سوال درباره‌ی چگونگی مصرف بودجه‌ی حاصل از نفت بشکه‌ای ۱۵۰ دلار، اعتراض به بیکار شدن ۵۰۰ هزار نفر در سال گذشته به گواهی آمار رسمی نظام، تجمع برای ناتوانی در تامین هزینه‌های خوراک و پوشاک و تحصیل و درمان، انتقاد از دیدگاه‌های اقتصادی رهبر

۴. فتنه مطبوعاتی: چاپ عکس موسوی و کروبی، نشر هر خیری در مورد بقیه انواع فتنه‌ها، انتقاد از دیدگاه‌های مطبوعاتی رهبر

۵. فتنه ورزشی: دست‌دادن و روبوسی سه ورزشکار با خانمی که طرفدار تیمشان است، شکستن شیشه‌های اتوبوس بعد از یک مسابقه‌ی فوتبال، انتقاد از دیدگاه‌های ورزشی رهبر

۶. فتنه مجلس ترحیم: برگزاری مجلس ترحیم برای مرده‌ای که نظام از او خوشش نمی‌آید، انتقاد از دیدگاه‌های ترحیمی رهبر

۷. فتنه اجتماعی: ارائه‌ی هرگونه آمار در مورد افزایش معتادان (به خصوص جوان و نوجوان)، افزایش تعداد روسپیان و کاهش سن روسپی‌گری، افزایش فرار نوجوانان از خانه، انتقاد از دیدگاه‌های اجتماعی رهبر

۸. فتنه علوم انسانی: تبلیغ و تدریس تثبیت‌شده‌ترین آراء در حوزه‌ی تاریخ، روانشناسی، تربیت، زبان‌شناسی، ادیان، سکس، اقوام، علوم سیاسی، ...، انتقاد از دیدگاه‌های علوم‌انسانی رهبر

۹. فتنه رسم‌الخط: آگاهی بخشی در این مورد که رسم‌الخط فعلی فارسی، به گواهی بسیاری از متخصصین بیطرف، برای ثبت زبان فارسی و نیازهای جدید فارسی‌زبانان مناسب نیست و در واقع برای عرب‌زبانان مناسب است، انتقاد از دیدگاه‌های رهبر در مورد رسم‌الخط فارسی

۱۰. فتنه آموزش و پرورش: تجمع معلمان برای پیگیری مطالبات صنفی، انتقاد به وضع سخت‌افزاری و نرم‌افزاری آموزش و پرورش و یادآوری این که آموزش بچه‌های ایران مهمتر از امورات ونزوئلا و لبنان و ... است، انتقاد از دیدگاه‌های آموزش و پرورشی رهبر

۱۱. فتنه سینمائی: مچ‌بند سبز باران کوٍری در جشن خانه سینما، اقدام به ساخت فیلم در مورد وقایع پس از انتخابات توسط جعفر پناهی، گریه کردن ژولیت بینوش برای دستگیری جعفر پناهی، انتقاد از دیدگاه‌های سینمائی رهبر

۱۲. فتنه هسته‌ای: یادآوری این نکته که ایران از نظر ذخایر اورانیوم بسیار فقیر است، و با توجه به اینکه دیگران هم به ما سنگ آن را نمی‌فروشند، دادن هزینه‌ی گزاف سیاسی و اقتصادی عاقلانه نیست، یادآوری این نکته که فناوری‌های پیشرفته دیگری وجود دارد که ایران می‌تواند در آنها، بدون به وجود آوردن حساسیت سرمایه‌گذاری کند و به یک قدرت علمی و اقتصادی در آن حوزه تبدیل شود، انتقاد از دیدگاه‌های هسته‌ای رهبر

۱۳. فتنه خبرگان رهبری: یادآوری این نکته توسط آیت‌اله دستغیب که وظیفه‌ی خبرگان نظارت بر رهبر است، نه این که سالی دو مرتبه برای گرفتن رهنمود به حضورش برسند، انتقاد از دیدگاه‌های خبرگان رهبری رهبر

۱۴. فتنه نرم: راه‌اندزی وبلاگی که در آن نسبت به نظام انتقاد می‌شود، انتقاد از دیدگاه‌های نرم‌ رهبر

۱۵. فتنه فرهنگی: فروش عروسک‌های باربی در فروشگاه‌ها، یادآوری این که مداحان ائمه بهتر است خودشان تولید داشته باشند و آهنگ هایده را ندزدند، انتقاد از دیدگاه‌های فرهنگی رهبر

۱۶. فتنه ارز: تقاضای بیشتر خرید برای ارز از طرف مردم به این دلیل که نگران تورم و بی‌ارزش شدن ریال ایران هستند، انتقاد از دیدگاه‌های ارزی رهبر

۱۷. فتنه دینی: یادآوری این نکته توسط مرحوم منتظری که رهبر صلاحیت فتوا ندارد، اعتراض به استفاده از مقدسات برای منافع سیاسی و اقتصادی، انتقاد از دیدگاه‌های دینی رهبر

۱۸. فتنه موسیقائی: شجریان، انتقاد از دیدگاه‌های موسیقائی رهبر

۱۹. فتنه کتاب: چاپ رمان هر نوع، انتقاد از دیدگاه‌های کتابی رهبر

۲۰. فتنه *: انتقاد از دیدگاه‌های * رهبر

پنجشنبه، مهر ۱۵، ۱۳۸۹

نظام استبدادی و نظریه آمار و احتمال

چرا دیکتاتورها دمدمی هستند؟

۱. تصمیمی درست‌تر است که در شرایط مشابه یا تقریباً مشابه با احتمال بیشتری تکرار شود.

۲. هر انسانی در گرفتن تصمیم خطا دارد. این خطا فقط از نقائص ارزشی، مانند حب‌وبغض، خبث‌طینت، کینه‌جوئی، تمایل به روکم‌کنی یا آلودگی به فساد ناشی نمی‌شود. حتا انسان‌های سلیم‌النفس هم خطاهائی از نوع «خطا در برآورد امکانات» یا «خطا در برآورد تبعات مثبت یا منفی» یک تصمیم دارند. البته خطاهای ارزشی معمولاً وضع خراب را تبدیل به فاجعه می‌کنند.

۳. بنا بر نظریه‌ی آمار و احتمال، خطا با افزایش دفعات کم می‌شود. با چه نرخی؟ با جذر تعداد دفعات. مثلاً فرض کنید شما می‌خواهید چیزی را برآورد کنید. اگر در هر برآورد مقدار معین  a خطا داشته باشید، خطای ناشی از N بار برآورد می‌شود a تقسیم بر جذر N

۴. حال فرض کنید برآورد گفته‌شده در بند ۳ را بخواهیم از دو طریق انجام دهیم. یک طریق این که N بار از یک نفر بپرسیم، و طریق دیگر این که یک بار از N نفر مستقل بپرسیم و میانگین بگیریم. در اینصورت خطا یکسان خواهد بود. حال فرض کنید که موضوع مورد نظر مثلاً این باشد که در شرایط مشابه به طور سالانه میزان تولید یا مصرف یا فروش فلان کالا را برآورد کنیم. فرض کنید N گفته‌شده در مثال ۲۰ باشد. در طریق اول ۲۰ سال طول می‌کشد تا آن یک نفر موضوع را با خطائی برابر با ۲۰ نفر در همان سال اول برآورد کند، حتا اگر آن ۲۰ نفر هیچ شور و مشورتی هم نکنند. یعنی در طریق دوم نتیجه‌ای که در همان سال اول خواهیم گرفت به خوبی آن یک نفر پس از ۲۰ سال است. تازه در اینجا ما فرض کرده‌ایم که ۲۰ نفر هیچ مشورتی با هم نکنند، در صورتی که می‌دانیم معمولا در جمع‌های شورائی افراد با بیان نظرات خود وجوه متفاوت موضوع را به هم یادآوری می‌کنند، و معمولاً بسیاری از خطاهای شخصی با توضیحات دیگران تصحیح و یا حداقل کم می‌‌شود.

۵. خطا یعنی چه؟ یعنی افت‌وخیز حول و حوش واقعیت. از بحث‌های بالا معلوم می‌شود که چرا در نظام‌هائی که تعداد تصمیم‌گیرندگان کم است، تصمیمات افت‌وخیز زیادی دارند - چون خطا بیشتر است. این که در ادبیات کلاسیک همه‌ی دنیا، به خصوص ایران خودمان در باب دمدمی بودن سلاطین زیاد گفته‌شده بی‌دلیل نیست. یک روز با جمله‌ای مردم یک شهر را می‌کشند، و روزی به صد حرف بدتر از آن می‌خندند. در یک نظام شورائی به معنای واقعی کلمه هیچگاه چنین افت‌وخیزی را نمی‌بینیم.

۶. گاهی گفته می‌شود که حتا دیکتاتورها هم «جمع مشورتی» دارند. اولاً جمع‌های مشورتی که دیکتاتورها انتخاب می‌کنند معمولاً یکدست هستند، و از این بابت امکان برآوردگیری از افراد مستقل پیش نمی‌آید – در واقع نظر یک نفر را که بدانی با تقریب خوبی نظر بقیه را هم می‌دانی. ثانیاً همین افراد یکدست هم چندان در بیان نظرات خود احساس آزادی نمی‌کنند، که دلیلش را خودتان می‌دانید. ثالثاً دیکتاتورها معمولاً در این جلسات صرفاً می‌خواهند نظرات بقیه را شنیده باشند، و  حداکثر بعضی از داده‌های خود را تصحیح کنند، ولی در نهایت تصمیم نهائی با خودشان است، و یا اگر شورا تصمیمی مخالف نظر آنها بگیرد آن را وتو می‌کنند. در صورتی که کاهش خطائی که در بندهای قبلی ذکر شد در شرایطی بود که افراد حتا یک کلمه هم با هم مشورت نکنند – در واقع آن کاهش خطا صرفا یک پدیده‌ی آماری است – حالا اگر در شرایط آزادانه و برابر مشورت هم بکنند چه بهتر.

۷. بندهای بالا برتری نظام شورائی به معنای واقعی‌اش بر نظام دیکتاتوری را صرفاً از وجه عمل‌گرایانه و مصلحت‌گرایانه‌ی آن نشان می‌دهد. دیگر به این که «انتخاب نماینده جزو حقوق مردم است»، و «همه با هم برابرند»، و «قدرت مطلق فساد مطلق می‌آورد» و ... کاری نداشتیم.