سه‌شنبه، فروردین ۲۲، ۱۳۹۱

بر اساس «اوجب واجبات» اعلام حُرمت سلاح هسته‌ای ارزشی ندارد

بر اساس حکم آیت‌اله خمینی حفظ نظام اوجب واجبات است. آیت‌اله همچنین در
نامه‌ی ۱۶ دی ۶۶ به رئیس‌جمهور وقت و رهبر فعلی، که در نمازجمعه اظهار
کرده بود که حکومت نمی‌تواند "بر خلاف احکام اسلامی شرط بگذارد"،
می‌نویسد که "[تعبیر او] به کلی بر خلاف گفته‌های اینجانب است. حكومت كه
شعبه‌ای از ولایت مطلقه رسول‌الله است یكی از احكام اولیه است و مقدم بر
تمام احكام فرعیه حتی نماز و روزه و حج است."

بر اساس احکام بالا نظام و رهبر در راس آن برای بقای حکومت (نه بقای
ایران و مردمش و حتا دین آنها) هر چیزی را مجاز می‌دانند، حتا اگر قبلاً
نظری متفاوت در آن موضوع داشته‌اند.

در گذشته و به خصوص در چند روز اخیر رهبر فعلی به دفعات اعلام کرده است
که بر اساس فتوای او سلاح هسته‌ای حرام است. حال سوال این است که اگر
شرایط بین‌المللی و منطقه‌ای طوری شود که حکومت برای بقای خود لازم ببیند
که سلاحهای نامتعارف بسازد، و توانائی ساخت آنها را هم داشت، آیا بر خلاف
حکم «اوجب واجبات» عمل می‌کند، و به تعهدات و قرارهای بین‌المللی‌اش
پایبند می‌ماند؟

زمانی از محمد جواد اردشیر لاریجانی نقل شد که گفته بود: درست است که در
اسلام دست‌دادن با زن نامحرم حرام است، ولی مسلمانان وِردی بلد هستند که
با خواندن آن نه تنها دست‌دادن اشکالی ندارد، بلکه خیلی کارهای دیگر هم
می‌شود کرد!

دوشنبه، بهمن ۱۰، ۱۳۹۰

فراخوان مسابقه برای رسانه‌های داخلی

فراخوان مسابقه برای رسانه‌های داخلی

به این وسیله انتشار داستان کوتاه زیر در رسانه‌های داخلی ایران به
مسابقه گذاشته می‌شود. هر نشریه کاغذی که در یک تکشماره و هر سایت خبری
که در ۴۸ ساعت مداوم اقدام به نشر داستان زیر کند بدون قرعه‌کشی برنده‌ی
۱۰۰ سکه‌ی بهار آزادی می‌شود.

ستاد برگزاری

داستان:

برادر مدعی بینش من

برادر من رئیس هیات مدیره‌ی یک شرکت است. به عبارت دقیقتر، نه مالک، بلکه
منتخب سهامداران برای اداره‌ی شرکت است. اگرچه برادرم فعلاً خودش
بزرگترین سهامدار شرکت است، اما با همه‌ی اینها ترجیح می‌دهد از او به
عنوان «دلسوز و خادم شرکت» یاد کنند. اگر بیشتر از سوابق شرکت بخواهم
بگویم این است که شرکت حدود سی سال پیش ثبت و تاسیس شد، و برادرم حدود
بیست سال است که سمت فعلیش را دارد.

حالا کجای اینها می‌تواند جالب باشد که من دارم برای شما تعریف می‌کنم؟
جوابش خیلی ساده است. چون برادرم شرکت را به مرز ورشکستگی رسانده.
می‌پرسید چطور؟ جواب این یکی هم خیلی ساده است. با حمایت بیحساب و کتاب
از مدیر اجرائی شرکت که چند سال است سر کار آمده، و حالا که همه از دست
برادرم ناراضی هستند، برای خود برادرم هم زبان‌درازی می‌کند.