پنجشنبه، خرداد ۰۲، ۱۳۹۲

دلایل واقعی رد صلاحیت هاشمی لو رفت



پس از پیگیریهای شبانه‌روزی و نفوذ به لایه‌های پنهان سیاست، خبرنگار ما توانسته است دلایل واقعی رد صلاحیت هاشمی را به دست بیاورد، که به شرح زیرند:

۱) هاشمی با اینکه ۷ سال کوچکتر از جنتی است، همزمان با او دروس حوزوی را تمام کرده است. 

۲) هاشمی همیشه سه‌تیغ می‌کند.

۳) هاشمی همواره در جلسات لیوان چای بزرگتر و پُرتر را برای خود بر می‌دارد.

۴) هاشمی یکبار در حضور امام راحل جنتی را دست انداخت.

۵) هاشمی در اواخر عمر امام راحل با دست خودش جام زهر را به گلوی آن پیرمرد ریخت و کشور را از جنگ نجات داد. وگرنه ما با رهبری داهیانه‌ی سیدعلی هنوز داشتیم با صدام می‌جنگیدیم. 

۶) هاشمی شرایط جسمی لازم را ندارد. مثلاً نمی‌تواند در حالی که جنتی را کول گرفته از پاستور تا آزادی بدود.

انتخابات نخست‌وزیری



به غیر از نظام فعلی ایران نمونه‌ی دیگری در جهان وجود ندارد که در راس آن یک مقام مادام‌العمر باشد، و در عین حال رئیسِ «جمهور» هم داشته باشد. به عنوان مثال در بسیاری از کشورهای اروپای غربی هنوز نهاد سلطنت به عنوان یک نهاد تشریفاتی وجود دارد. در این کشورها عالی‌ترین مقام اجرائی نخست‌وزیر است که توسط مردم انتخاب می‌شود و اختیارات کامل و بدون دخالت نهاد سلطنت را دارد؛ مانند انگلیس، هلند و سوئد. در کشورهای غیردموکراتیک باز هم نخست‌وزیر وجود دارد اما نه توسط مردم بلکه عملاً توسط شاه یا ملکه منصوب می‌شود (مثل ایران در زمان پهلوی). 

منتقدان و دوستداران سیدعلی خامنه‌ای در یک نکته اشتراک نظر دارند: او همیشه با پُست ریاست‌جمهوری مشکل داشته است! البته طبیعی است که این دو گروه از ادبیات متفاوتی برای بیان این موضوع استفاده کنند. مثلاً دوستداران سیدعلی تعابیر «مظلومیت» و «جفا دیدن» را بیشتر می‌پسندند. 

سیدعلی وقتی خودش رئیس‌جمهور بود طبق قانون این پُست یک مقام تشریفاتی بود، و نخست‌وزیر کشور را اداره می‌کرد. به همین علت امام حداکثر دخالت را در انتخاب نخست‌وزیر به کار می‌برد. در دور دوم ریاست‌جمهوری سیدعلی دخالتهای امام باعث دلخوری شدید او شد.  

وقتی خودِ سیدعلی رهبر شد، اولاً قدرت رهبر قبلی را نداشت، و ثانیاً با حمایت خودش پست نخست‌وزیری برداشته شده بود و قوه‌ی مجریه دربست در اختیار رئیس‌جمهور قرار ‌گرفت. هر چه قدرت سیدعلی بیشتر می‌شد، نارضایتی او از قدرت رئیس‌جمهور هم بیشتر می‌شد. هر طور بود ۸ سال هاشمی و ۸ سال خاتمی تحمل شد. به نظر می‌آمد که احمدی‌نژاد مشکلی ندارد که می‌بینید چه شد. همانطور که در ابتدا گفته شد، اصولاً  ترکیب «رهبر» و «رئیس‌جمهور»، مانند ترکیب شاه و رئیس‌جمهور، جواب نمی‌دهد! 

قبل و مدتی پس از انقلاب پست نخست‌وزیری وجود داشت. چون اداره‌ی روزانه‌ی کشور پائین‌تر از شأن شاه یا رهبر است، کارکرد اصلی نخست‌وزیر انجام همین کار است. البته نخست‌وزیر در حالی باید کشور را اداره کند که بالا و پائین مملکت دست شاه یا رهبر است. یک فایده‌ی دیگر نخست‌وزیر این است که اگر در اداره‌ی کشور مشکلی پیش آمد می‌توان کاسه‌کوزه‌ها را سر او شکست و دامن شاه یا رهبر را مبرا کرد.  

قبل از انقلاب نخست‌وزیر حتا قدرت وزیر دربار را نداشت (مثل دعوای همیشگی امیرعباس هویدا و اسداله علم). پس از انقلاب نخست‌وزیر (و این روزها حتا رئیس‌جمهور) قدرت رئیس‌دفتر بیت را ندارد. 

به نظرم اوضاع دارد طوری پیش می‌رود که در ۲۴ خرداد «سیدعلی رهبر» بالاخره رئیس‌جمهور شود! البته نه این که اسمش از طرف وزارت کشور به عنوان برنده‌ی انتخابات اعلام شود. هر که اعلام شود، رئیس‌جمهور واقعی رهبر است. شخص برنده مسئول تشکیل کابینه و رتق‌وفتق امور می‌شود. مثل یک نخست‌وزیر. 

۲۴ خرداد «انتخابات نخست‌وزیری» است. اگر «ریاست‌جمهوری» بود حتماً شرکت می‌کردم.

پنجشنبه، اردیبهشت ۲۶، ۱۳۹۲

تقلب بزرگ، این بار: سعید جلیلی

بزرگترین چالش فعلی نظام موضوع هسته‌ای و تحریم‌های مبنی بر آن است. حتا مشکلات اقتصادی با حل این موضوع و برداشتن یا کم‌شدن تحریمها قابل کنترل هستند. با این حساب بیت و سپاه اجازه نمی‌دهد که موضوعی با این حساسیت و افتخار حل مشکلات مربوط به آن به کسی به غیر از شخصی که صددرصد مورد اطمینان است برسد.

جان کری رسماً اعلام کرد که تا انتخابات ایران صبر می‌کنیم و اقدامات جدیدی را شروع نمی‌کنیم. واضح است که در دولت بعدی این مشکل حل می‌شود، و البته مهم است با کدام رئیس دولت.

فعلاً این موضوع به وسیله‌ی سعید جلیلی و با هماهنگی کامل با خامنه‌ای و سپاه پیگیری می‌شود. با این که جلیلی حکم دبیری خود را از احمدی‌نژاد گرفته، در دو سال گذشته دولت و رئیس‌جمهور از جریان اصلی مذاکرات کنار گذاشته شده‌اند و عملاً دور زنده شده‌اند. نقل‌قولی می‌گوید در یکی از جلسات مجمع تشخیص مصلحت، وقتی نماینده‌ی تیم مذاکره‌کننده گزارش خود از یکی از نوبتهای کاری با ۵+۱ را ارئه می‌دهد، هاشمی رو به احمدی‌نژاد چیزی می‌پرسد با این مضمون که ارزیابی و هماهنگی شما با این گزارش چیست، که با پاسخ سرد و حتا مسخره‌آمیز احمدی‌نژاد مواجه می‌شود. به هر صورت، فارغ از صحت و سقم این نقل‌قولها، چیزی که به عیان مشاهده می‌شود کنار گذاشته‌شدن دولت از موضوع هسته‌ای و توافقات مربوط به آن است.

با این حساب از همین الان ماشین تقلب سالهای ۸۴ و ۸۸ به راه افتاه تا جلیلی از صندوق بیرون بیاید. جالب اینکه قاعدتاً غرب هم باید از آمدن یک رئیس‌جمهور که قرار است افتخار حل موضوع هسته‌ای به نامش ثبت شود راضی باشد. برای غرب حل کم دردسر موضوع مهم است. حتا ایرانیان داخل و خارج که حل موضوع هسته‌ای به هر قیمت را به سود ایران می‌دانند باید از آمدن «سعید جلیلی امین بیت» خوشحال باشند. البته من خودم جزء این دسته نیستم (منظورم «حل به هر قیمت»).

احمدی‌نژاد، با استفاده از تفرقه‌ی اصلاح‌طلبان و با عنوان شهردار مردمی و خاکی تهران، با پرچم مبارزه با فساد و کمی هُل توانست در سال ۸۴ پیروز شود. در سال ۸۸ که خودش مجری بود و هر چه خواست اعلام کرد. البته این بار کار ماشین تقلب خیلی سخت است. اما جلیلی فقط در بعضی مذاکرات رسمی حاضر شده، و کارش با این چیزها راست نمی‌شود. این بار ماشین تقلب باید ابتدا اصولگرایان را وادار به اجماع کند. سپس نوبت «حلقه‌های صالحین» و اردوهای بسیج است که به میدان بیایند. بقیه‌اش هم می‌شود ۱۰-۱۵ میلیون اضافه و کم کردن رای.

هم احمدی‌نژاد و هم هاشمی کار سختی در پیش دارند. اگر جای احمد‌ی‌نژاد بودم همین امروز جلیلی را عزل می‌کردم.