پنجشنبه، مهر ۰۸، ۱۳۸۹

هاشمی و احمدی‌نژاد از صورت و مخرج کسر ساده میشن؛ می‌مونه بیت رهبری!

۱. نظام دینی ایران واقعا استثنائی است. رئیس مجلس خبرگان، یعنی رئیس نهادی با بیش از ۸۰ مجتهد، به اندازه‌ی «عوام» از احکام وقف می‌فهمد. البته عبارت دقیق صادق لاریجانی کمی محترمانه‌تر است، ولی معنیش همین است.

۲. در شطرنج گاهی لازم است یک سوار مثل اسب یا فیل را فدا کرد تا شاه نجات یابد. احتمالا بیت‌رهبری و نظامیان هم‌پیمانش این مقدار شطرنج بلد هستند که بفهمند به یک سوار فدائی مثل احمدی‌نژاد نیاز است. خوشبختانه احمدی‌نژاد به قدری برای خودش دشمن درست کرده که با اولین اشاره‌ی بیت کارش تمام است.

۳. کیست که نفهمد که عدم همراهی قوه قضائیه با «هاشمی قهرمان» در قضییه‌ی دانشگاه آزاد به خاطر مواضع نه چندان همراه او با رهبری است. البته بیشتر تقصیرها به گردن احمدی‌نژاد می‌افتد که از اول این دعوا را راه انداخت. بر اساس چیزی که شورایعالی انقلاب فرهنگی به ریاست احمدی‌نژاد تصویب کرد، اختیارات در این دانشگاه عملا به دست این شورایعالی می‌افتد، که البته خودش عمدتا از منصوبان رهبری یا افراد حقوقی گوش به فرمان او تشکیل شده است.

۴. ماجرا قرار است به این شکل بشود. حالا که معلوم شده احمدی‌نژاد پرهزینه‌تر و چموش‌تر از آنی است که تصور می‌شده، برای زدن آخرین ضربه‌ها به «هاشمی مزاحم» به کار برده می‌شود، و سپس بااحترام یا بی‌احترام بدرقه می‌شود. به این ترتیب آخرین پایگاه‌های هاشمی هم به فتح بیت در می‌اید، در حالی که چندان هم مقصر به نظر نمی‌رسد. هر چه باشد این مردم بوده‌اند که ۲۵ میلیون رای داده‌اند.

۵. خیلی چیزها قرار بود بشود، نشد.

سه‌شنبه، شهریور ۱۶، ۱۳۸۹

لجن، نیروی انتظامی، و دیگر هیچ

۱. در تیر ۷۸، در پی تظاهرات دانشجویان در اعتراض به توقیف روزنامه سلام، نیروی انتظامی و لباس‌شخصی‌ها به کوی دانشگاه حمله کردند و ضمن تخریب اموال دانشجویان، آنان را مورد ضرب و شتم وحشیانه قرار دادند. حمله و ضرب و شتم دانشجویان تا صبح ادامه داشت. این حمله به اعتراضات گسترده دانشجویان در تهران و شهرستانها انجامید. در نهایت همه نیروهای پلیس و شبه‌نظامیان وابسته تبرئه شدند، و فقط یک سرباز ساده به نام اروجعلی ببرزاده بخاطر دزدیدن یک دستگاه ریش‌تراش محکوم شد. همچنین سرتيپ فرهاد نظری که در هنگام حادثه فرمانده نيروی انتظامی تهران بزرگ بود از مقام خود برکنار شد [۱].

۲. در خرداد ۸۸ حادثه‌ کوی دانشگاه تکرار شد. در فیلمی که مدتی بعد به طرز معجزه‌آسائی! به دست بی.بی.سی فارسی رسید، نیروهای شخصی به همراهان انتظامی خود می‌گفتند «نزن» [۲]. اگرچه این احتمال مطرح شد که ممکن است صدا بعداً به فیلم اضافه شده باشد، اما در هر صورت نشر فیلم به عنوان تلاشی برای اثبات نرمخوئی شخصی‌ها در مقایسه با نیروی پلیس ارزیابی شد.

۳. در خرداد ۸۹ نیروهای شخصی، در حضور نیروی انتظامی، به بیوت صانعی و مرحوم منتظری در قم حمله کردند.

۴. در چند روز منتهی به روز قدس ۸۹، لباس‌شخصی‌ها به بیرون و داخل ساختمانی که مهدی کروبی در یک واحد آن سکونت دارد حمله کردند. در این جند روز محله، عابران و همسایگان مورد مهمانوازی لباس‌شخصی‌ها قرار گرفتند. این در حالی است که اگرچه در طول مدت و با شدت و ضعف، نیروی انتظامی در محل حضور داشت ولی اقدام موثری برای خاتمه‌ی این روند انجام نداد. دو روز بعد از پایان ماجرا «سپاه محمد رسول الله (ص) تهران بزرک» طی اطلاعیه‌ای «مسببان این حاشیه‌سازی را افرادی خودسر و کاملاً بی‌ارتباط با نهاد مقدس بسیج و سپاه دانست» [۳]. این یعنی نیروی انتظامی نه تنها توان برقراری امنیت در برابر نیروهای آرمدار را ندارد، بلکه در مورد نیروهای شخصی وابسته هم کاری نمی‌تواند بکند. به علاوه نه تنها قدرت تمایز بین نبروهای وابسته و مشابه‌شان را ندارد، بلکه در فاصله‌ی ۴ شبانه‌روز هم قابلیت استعلام در مورد واقعی یا مشابه بودن عوامل مزاحم در او نیست.

۵. تمام صحنه‌های مشابه نشان می‌دهد دلاوری نیروی انتظامی تنها در مقابل نفرات با دستِ خالی و البته بیصاحب است [۴].

۶. ظاهراً بخشی از سپاه مصمم است همه چیز را به لجن بکشد. این شامل رهبر قبلی، یارانش، رهبر فعلی، حوزه، مرجعیت، قوه قضائیه، مجلس، دانشگاه، بازار، رادیو-تلویزیون، نیروی انتظامی، اقتصاد، خصوصی‌سازی، بورس، آمار، سیاست داخلی، سیاست خارجی، ... است.

یادداشت و منابع:

[1]    http://www.radiofarda.com/content/f35_Dream_of_Suspension/2139828.html
[2]   http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2010/02/100222_iran_l19_kooy_tehran_university.shtml   
[3]  http://www.rahesabz.net/story/22853  
[4]  یگان ویژه: مردانگی در حمام زنانه.

شنبه، شهریور ۱۳، ۱۳۸۹

سبز شهروندی

۱. از ۲۲ بهمن فاز خیابانی جنبش تمام شد. به قول کشتی‌گیرها هر فن یک بَدَل دارد. حاکمیت هم بالاخره بدل را یاد گرفت. اگرچه این بدل بسیار ساده است، اما نتیجه‌اش تبدیل «حماسه حضور و بصیرت» به «نمایش خرج و ترس» است.

۲. آیا سبزها هنوز قوی هستند؟ اگر سبز به معنای معترض خیابانی است، نه. به این معنی «چشم فتنه در آمده است». اما همانها که به درآوردن چشم علاقه دارند هشدار می‌دهند که باید مراقب آتش زیر خاکستر بود. بیخود نیست که وزیر علوم از «با خاک یکسان کردن دانشگاه» می‌گوید، و رئیس بسیج دانشجوئی هشدار می‌دهد «برخي‌ها فكر مي‌كنند فتنه‌اي كه در سال ۸۸ رخ داد به اتمام رسيد و اين فتنه در گذري از زمان آمد و رفت. ... فتنه تمام‌شدني نيست مگر اينكه يكي از طرفين حذف شوند» (۳۱ مرداد ۸۹) [۱].

۳. «سبز خیابانی» رفت، زنده‌باد «سبز شهروندی». این سبز است که جعفر پناهی را آزاد می‌کند، علی کریمی را به تیم برمی‌گرداند، و به افتخاری یادآوری می‌کند صدایش عزیزتر از ناله‌های مادران داغدار نیست. همین سبز است که برای بیش از یک سال فیسبوک و توئیتر و یوتیوب را فیلتر تگه داشته است، و از یک روز قبل از مناسبت رسمی دلیل بسته شدن جیمیل و یاهو و هاتمیل است. سبز شهروندی است که باعث می‌شود رئیس دو نهاد مهم، مجلس خبرگان و مجمع تشخیص مصلحت، برای بیش از یک سال مجوز نمازجمعه نگیرد، و برای دومین سال مراسم احیا در مرقد بنیانگذار انقلاب لغو شود. اوست که در ۱۰۰ شهر جهان تجمع علیه سنگسار برگزار می‌کند، و حضور مقامات ایرانی در خارج را به کابوس بدل کرده است. سبز شهروندی یک انسان است که جسمش جامعه و روحش خواست مشترک است. این انسان قهر و آشتی می‌کند، اخم و لبخند دارد، تاسف و تمسخر بلد است. مانند هر انسان دیگری عصبانی می‌شود، لجش می‌گیرد، دست می‌اندازد و تفریح می‌کند. همین انسان شاید روزی دوباره به خیابان بیاید، اما نه به اسم مناسبت نظام، بلکه به رسم خودش – مانند ۲۵ خرداد.

۴. سبز شهروندی، مانند هر انسان، باید بیاموزد. بیاموزد برای «شهروندی مدرن» و بر علیه «دروغ و ظلم». بیاموزد که فراگیر شدن دموکراسی، آزادی بیان و حقوق بشر در دنیای مدرن از سر تفنن یا نیک‌سرشتی آدمها نیست - یک ضرورت است. بیاموزد و یاد دهد که سیاستمداری که به حق خودش از صندوق رای قانع نباشد، باید حذف کند. بیاموزد که بدون دموکراسی یا می‌خوری، یا خورده می‌شوی.

۵. سبز شهروندی روی چیزی از این نظام حساب نمی‌کند، اما قدر احمدی‌نژاد را می‌داند. اگر ملاکهای اخلاقی نبود، او عالیرتبه‌ترین عضو جنبش بود. او بود که نشان داد رهبر هفتاد ساله‌ی مدعی بصیرت چیزی را که جوانهای بیست ساله دیدند، نمی‌فهمد. چطور ندید و نفهمید که رئیس‌جمهوری که در کمتر از ۳ سال بگوید «به عنوان ديده‌بان امين به شما بگويم: حركت آخر آغاز شده است. ما بايد داخل ايران را سريع جمع و جور كنيم و به مسئوليت‌هاي جهاني انقلاب بپردازيم» برای ۸ سال و یک خداحافظی نیامده است [۲].

منابع:
[۱]   http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8905241589
[۲] احمدی‌نژاد، در جمع روحانیون مشهد، بهار ۱۳۸۷،
http://www.tabnak.ir/fa/pages/?cid=10250

چهارشنبه، شهریور ۱۰، ۱۳۸۹

"سفارت ایران در فرانسه به آتش کشیده شد"

۱. "... سفارت ایران در پاریس و چند پایتخت دیگر اروپائی، در اعتراض به اهانت روزنامه کیهان به همسر سارکوزی، مورد حمله قرار گرفت ..."  "... در طی ۴۸ ساعت گذشته، به دلیل تجمع قشرهای مختلف مردم پاریس به دور سفارت ایران در فرانسه، نه تنها ساکنین سفارتخانه موفق به خروج از آن نشدند، بلکه پاسخگوئی به مراجعان و انجام دیگر کارهای کنسولی ممکن نشده است ..." "... دفاتر مختلف خبرگزاریهای مختلف وابسته به ایران در دهها شهر اروپائی مورد حمله قرار گرفت. در اقدامی دیگر دفتر خبری روزنامه‌ی کیهان در پاریس به آتش کشیده شد ..." "نهادهای مردمی در آمریکا، کانادا، و اروپای غربی اقشار مختلف مردم را دعوت به تحریم کالاهای ایرانی، به خصوص پسته، کردند. از آنجا که این نهادها عذرخواهی دولت ایران را ناکافی دانسته‌اند، از دولتهایشان خواستند تا سطح روابط دیپلماتیک با ایران را به حداقل برسانند. ..." "دولت فرانسه خواستار تحویل نویسنده‌ی هتاک روزنامه‌ی کیهان شد. این دولت تهدید کرد در صورت عدم تحویل این نویسنده، برای به قتل رساندن یا ربایش او جایزه تعیین خواهد کرد ..."

۲. نگران نباشید – اخبار بند ۱ چاخان است. اما اگر راست هم می‌بود حکومت ایران حق اعتراض  داشت، ولی دیگران برایش جواب داشتند.

۳. مردم و دولتهای کشورهای توسعه‌نیافته بارها به خاطر مطالب یا کاریکاتورهائی که از پیامبران و رهبران دینی یا سیاسی‌شان در رسانه‌های کشورهای توسعه‌یافته منتشرشده دست به کارهائی شبیه آنچه در بند ۱ آمد زده‌اند. گاهی دهها مکان آتش زده می‌شود، در حالی که نه آن مکانها ربطی به موضوع داشتند، نه حتا اگر ربط داشتند باید به آتش کشیده می‌شدند، و نه آتش‌زنندگان مطلب یا کاریکاتور ذیربط را خوانده یا دیده‌ بوده‌اند.

۴. در تمام اروپای غربی، آمریکا، کانادا، ژاپن، و استرالیا آزادی و استقلال رسانه‌ها به رسمیت شناخته شده است، و تا حد نزدیک به مطلق رعایت می‌شود. این یعنی دولتها مسئول آنچه در رسانه‌ها می‌آید نیستند. از طرف دیگر، روزنامه‌ی کیهان، که نماینده‌ی ولی‌فقیه ریاست آن را به عهده دارد، و از بودجه‌ی حکومت اداره می‌شود، همسر رئیس‌جمهور فرانسه را «روسپی»، «خانه خراب کن» و «زناکاری» که مستحق مرگ است، توصیف کرده است. حکومت ایران اگر بگوید «رسانه‌ها مستقل و آزادند و ربطی به حکومت ندارند» دروغی بیشرمانه است – که البته می‌گوید.

۵. «آزادی مطلق بیان» شوخی‌بردار نیست. هم کیهان می‌تواند هر چه دلش خواست در مورد همسر سارکوزی بگوید، هم رسانه‌های دیگر در باره‌ی کیهان و رهبرش. مشکل حکومت ایران «استانداردهای دوگانه» یا همان «یک بام و دو هوای» خودمان است.

ارجاع:

ج. فرداد، «در ستایش آزادی مطلق بیان»،

http://javidfardad.blogspot.com/2010/07/blog-post_8608.html