شنبه، تیر ۱۹، ۱۳۸۹

در ستایش آزادی مطلق بیان

۱. میگویند بشر وقتی متمدن شد که فحش را جایگزین جنگ کرد [۱].




۲. در دنیای مدرن، بیان آزاد است، و جوامع هر چه مدرنتر، بیان در آن آزادتر.




۳. گاهی، از جمله در ایران، آزادی بیان با عبارات کشداری مانند «تشویش اذهان عمومی» محدود می‌شود. مثلا می‌گویند اگر فردی خبر دروغی بدهد یا حرف نادرستی بزند آرامش جامعه به هم می‌خورد. مثلا در روزنامه یا رادیو به دروغ بگوید که «مریخی‌ها به زمین حمله کردند» یا «پاکستان سد لتیان را مسموم کرد» یا «بانک ملی ورشکسته شد» و یا مثلا «دانشمندان کشف کردند که زمین گرد نیست». واقع این است شخص، مردم یا جامعه‌ای که با یک خبر یک رسانه مشوش می‌شوند معیوبند و باید فکری به حال خود کنند. در جامعه‌ی مدرن صدق و کذب خبرها به سرعت مشخص می‌شود و جائی برای مشوش شدن نمی‌ماند. به علاوه معیار تشویش چیست؟ شاید گفته شود این خبر هم، راست یا دروغ، ۱۰۰ نفر را در تهران مشوش می‌کند: رئیس بانک مرکزی آنفولانزا گرفته است. آیا باید رسانه‌ای که این خبر را داده تنبیه کرد؟ معلوم است که نه.




۴. گاهی، از جمله در ایران، آزادی بیان با عباراتی مانند «توهین به مقدسات» یا «جریحه‌دار‌شدن احساسات عامه یا دینداران» محدود میشود. مثلا اگر رسانه‌ای بگوید «محمد رسول خدا نیست» شامل این می‌شود. این توجیه هم نمیتواند قابل قبول باشد، چون اولا مرز مقدسات مرز نامشخصی است، واز این بابت مانند همان مثال تشویش اذهان عمومی است – بالاخره هر حرفی ممکن است توسط عده‌ای توهین به مقدسات تلقی شده و احساسات‌شان را جریحه‌دار کند. ثانیا اگر دینداران برای ادعاهای خود برهان و دلیل دارند، به عوض این که مشوش شوند و به بستن دهان و رسانه‌ی دیگران اقدام کنند، بهتر است در جراید خود به ادعاهای دیگران پاسخ دهند. نکته‌ی جالب دیگر اینکه هر یک از پیامبران الهی در زمان خود، با ابلاغ رسالتشان به مردم، مرتکب هر سه‌ مورد گفته شده در بالا شده‌اند: هم «تشویش اذهان عمومی»، هم «توهین به مقدسات»، هم «جریحه‌دار‌شدن احساسات عامه یا دینداران». همین اتهامات برای بسیاری از دانشمندان و متفکران بزرگ بوده است که در زمان خود متهم به هنجارشکنی، نادیده‌گرفتن اصول و حقایق مسلم، و فرد گرفتار توهم‌ شده‌اند.




۵. گاهی آزادی بیان توجیهاتی مانند «ضرر رسانی» به فلان شرکت یا موسسه یا دولت محدود می‌شود. مثلا اگر یک موسسه‌ی علمی بگوید که «ساندویچ‌های مک‌دونالد باعث آلزلیمر می‌شود» و یا «ویندوز مایکروسافت سیستم عامل ناامنی است» از این نوع است. بنابراین نوع از استدلال مک‌دونالد و مایکروسافت می‌توانند از رسانه‌ای که این خبر را داده شکایت کنند. اما با این توجیهات هم نمی‌توان آزادی بیان را محدود کرد، چه اگر اینطور بود این همه سازمان خصوصی و دولتی نظارتی که سالانه گزارش ارزیابی خود را از میلیونها میلیون محصول به چاپ میرسانند وجود نداشت.



۶. گاهی آزادی بیان با توجیه «توهین به شخص» (حقیقی یا حقوقی) محدود می‌شود. مثلا اگر رسانه‌ای بگوید «آقای الف فرد احمقی است» یا «رئیس‌جمهور خیلی خر است» از این نوع است. این توجیهات هم قابل قبول نیست. اولا مرز توهین دقیق نیست – مثلا اگر کسی به من بگوید «مثل یه تیکه ماه شدی» از نظر من یک توهین است، اگرچه خیلی ممکن است خوششان هم بیاید. ثانیا اگر می‌خواهید متمدن باشید به بند ۱ همین نوشته مراجعه کنید. ثالثا، به عنوان آخرین شاهد، به جوامع مدرن نگاهی بیاندازید که چقدر در مورد هم حرف می‌زنند و می‌نویسند و کسی هم به فکر بستن و یا حتی جواب دادن نیست. در مورد سیاسیون که وضع مشخص است. در مورد یک سیاستمدار هر چه می‌توان گفت. اگر یک فرد سیاسی از این موضوع ناراحت می‌شود بهتر است اصلا وارد سیاست نشود.



۷. گاهی آزادی بیان با توجیه «افترا» (دروغ بستن) محدود می‌شود. مثلا اگر گفته شود «خانم الف به شوهرش خیانت می‌کند» و یا «رئیس بانک ملی اختلاس می‌کند» از این نوع است. واقع این است که صرف افترا نمی‌تواند بهانه‌ای برای بستن یا تنبیه یک شخص یا رسانه باشد. مثلا اگر شوهر خانم الف طوری است که با یک جمله‌ی ساده، آنهم بدون هیچ دلیل و مدرک دیگری به خانمش شک می‌کند، مشکل از شوهر آن خانم است. به هر حال این حرف ممکن است روزی از آدمهای دور و نزدیک گفته شود. بر این اساس که نمی‌توان دهان مردم را بست. همچنین است مورد اختلاس رئیس بانک – حرف (راست و دروغ) زیاد است و خود ما در زندگی روزمره انواع نسبت‌ها را به دیگران می‌دهیم، و در عین حال این را حق خود می‌دانیم، و در همان حال این حق را به دیگران نمی‌دهیم که جلوی حرف زدن ما را بگیرند. باز هم زندگی مردم در جوامع مدرن، که هر روز انواع حرف و حدیث و حاشیه در آن پخش میشود و باز هم مردم به زندگی عادی خود مشغولند، میتواند نمونه‌ی خوبی برای این باشد که با بهانه‌ی افترا نباید آزادی بیان را محدود کرد.




۸. همه‌ی اینها که گفته شد به این دلیل است که بشر کشف کرده که راه رشد یک جامعه و برطرف کردن اشکالات از «آزادی مطلق بیان» میگذرد. هر نوع محدودیتی در این مورد راه پیشرفت را میبندد [۲].



۹. واقع این است که رعایت کامل آزادی بیان کار سختی است. به سعه‌ی صدر و بسیاری شرایط دیگر نیاز دارد. حتا در جوامع پیشرفته نیر میتوان مواردی را پیدا کرد که این آزادی در آنها نقض میشود. از جمله محدودیتها‌ئی که برای هولوکاست یا کشتار ارامنه در ترکیه (سابق) به وجود آمده است. البته در این جوامع همواره نهادهای مردمی هستند که مرتبا موارد نقض را گوشزد میکنند. به علاوه، این توجیه که حتا در کشورهای پیشرفته هم ایراد وجود دارد نباید توجیهی برای اشتباه ما باشد (کاری که متاسفانه معمولا حکومت ایران میکند).



۱۰. این اواخر آقای نیک‌آهنگ کوثر کاریکاتوری از میرحسین عزیز کشیده که مورد عیب‌جوئی کسری از سبزها قرار گرفته. از نظر من هم آقای کوثر آزاد هر چه دلش می‌خواهد در مورد میرحسین عزیز بگوید، هم سبزها آزادند در مورد خالق اثر یا خود اثر هر چه خواستند بگویند. شخصا کاریکاتور را مفید می‌دانم. کمترین فایده‌ی آن این است که به همه، از جمله حاکمیت ایران، یادآوری کرد که عده‌ای که اتفاقا افراد باسابقه و تجربه‌‌ای هستند، اقدامات موسوی را کافی نمی‌دانند و اگر تصمیم‌گیری با ایشان باشد روزگار سخت‌تری متوجه حاکمیت خواهد بود. از اینرو بهتر است به خواسته‌های میرحسین، که حداقل خواسته‌هاست، بیشتر توجه کنند.



پانوشت‌ها:


[۱] البته به آن معنی نیست که حتما باید فحش داد، زیرا فحش اگرچه شرط کافی است، ولی لازم نیست - یعنی میتوان فحش نداد و مثلا گفتگو کرد. ولی اگر به جای جنگ کردن فحش بدهند متمدن حساب می‌شوند.



[۲] البته اینجا داریم در مورد «بیان» معمول حرف می‌زنیم و مثلا شامل «شهادت در دادگاه» یا «بازجوئی توسط پلیس» نمی‌شود. در این موارد، به اعتبار آزادی بیان، نمیتوان هر چه خواست گفت.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر