شنبه، تیر ۲۶، ۱۳۸۹

مشاوره به احمدی‌نژاد (۲)

قسمت اول مشاوره‌های من به رئیس‌جمهور در اینجا آمد. در این قسمت هم ۲ تا پیشنهاد جدید دارم.

۱. آیت‌الله داداش صادق لاریجانی بیاناتی داشته که رئیس‌جمهور می‌تونه با استفاده از اونا حسابی ایشون رو در مقابل جامعه‌ی دانشگاهی ضایع کنه. ایشون گفته «چه معنی دارد در كشور خود تئوری‌هایی درباب روانشناسی و جامعه‌شناسی ترویج كنیم كه بر پیش فرضهایی استوار است كه به هیچ وجه با پیش فرضهای دینی ما هماهنگی و همخوانی ندارد؟». همچنین «وی تصریح كرد: افرادی مثل ماركس و فروید دین را افیون بشر می داند. اما در دیدگاه دینمداران، دین تنها راه نجات بشر و راه رسیدن به كمال است.» ایشان دستاوردهای عظیم روانشناسی و جامعه‌شناسی مدرن رو نادیده می‌گیره و لابد انتظار داره این رشته‌ها رو از این به بعد از حوزویان یاد بگیریم. واقعا من نمی‌دونم اسلامی که الان عده‌ای مدعی اون هستند چیه که ازش اقتصاد، روابط بین‌الملل، روانشناسی (بالینی، غیربالینی، کودک، تربیتی و ... )، جامعه‌شناسی، هزار جور چیز دیگه درمیاد، ولی اخلاق و صداقت و عدالت در نمیاد. لابد منظورشون از «وحدت حوزه و دانشگاه» اینه که کلا دانشگاه در حوزه حل بشه.

احمدی‌نژاد می‌تونه همین حرفها رو، البته رقیق‌ترش، در اولین حضور دانشگاهیش بزنه و یک حال اساسی به دانشگاه بده. می‌تونه بگه:

«اخیرا بیشتر شاهد این هستیم که به اسم «دینی کردن علوم»، که در جای خودش امر بسیار مقدسی هست، استقلال دانشگاهها مورد خدشه واقع بشه. متاسفانه بعضی از زمزمه‌ها در این مورد هم از مقاماتی هست که این نگرانی رو به وجود میاره که این مقامات با استفاده از اختیارات‌شون بتونن تعرض به این استقلال رو عملیاتی کنن. علاوه بر این، اگر این مقامات در کسوت روحانی هم باشند این شائبه به وجود میاد که خدای ناکرده بعضی از روحانیون نگران این هستند که در رقابت با علومی که خاستگاه اولیه‌ی آنها محیطهای دانشگاهی بوده حرفی برای ارائه نداشته باشند، و در نتیجه کمر به حذف رقیب بنندند. البته در تفکر امام راحل که مقام رهبری ادامه‌دهنده‌ی اون هست، حوزه و دانشگاه یک هدف دارند، و اون رسیدن به حقایقی است که خدای متعال انسان رو مامور به کشف اونها کرده، اگر چه ممکن است در روش و راه رسیدن به این حقایق حوزویان و دانشگاهیان تفاوتهائی داشته باشند. بر همین اساس هست که اولین منادی وحدت واقعی بین حوزه و دانشگاه شخص امام (قدس سره) هست. البته الان بعضیها ممکن هست این وحدت رو تنها در حل و ذوب شدن رقیب دانشگاهی در حوزه‌ها بدونن، که یقینا در تفکر امام مردود و مطروده. ... ما وارث نظامی هستیم که در ابتدای تاسیسش شهید والامقام استاد مطهری عنوان می‌کرد که در نظام دانشگاهی جمهوری اسلامی یک استاد دوآتشه کمونیست می‌تواند در دانشگاه کمونیسم تدریس کند. ... آیا وحدت حوزه و دانشگاه از نظر عده‌ای تعیین و تکلیف کردن حوزویان برای دانشگاهیان هست؟ ... بدون شک روحانیت نقش برجسته و موثری در یادآوری معارف و حقایقی دارد که نگاه انسان رو به آسمانها و ملکوت جلب می‌کنه. اما گاهی دیده می‌شود بعضی این رو دستمایه‌ای قرار می‌دهند تا در جزئی‌ترین شئونات علمی، اجتماعی، اقتصادی و حتا اجرائی کشور مداخله کنند. ... زمانی در همین دولت خدمتگزار گفته شد که چرا عده‌ای توقع دارند که دولت برای تمام یا اکثر تصمیمات ریز و درشتی که می‌گیرد با مراجع بزرگوار مشورت کند، یا حداقل در پی کسب رضایت آنان برآید؟ بدون شک این عده نه شناخت درستی از شان مرجعیت دارند، نه درک درستی از چگونگی سامان دادن به امور اجرائی...»

بعد هم چیزهائی شبیه به همین رو اضافه کنه.

۲. احمدی‌نژاد اخیرا با بیان اینکه با تشکیل جناح‌بندی‌های سیاسی، فاتحه بعضی از ارزش‌های انقلاب خوانده شد، گفت: «نظام ما تنها یک حزب دارد و آن ولایت است». این حرفش باعث انتقادات زیادی شده. به نظرم اون هم دستش برای پاسخ خالی نیست. می‌تونه بگه:

«... این افرادی که باز هم یک جمله‌ رو بهانه‌ای برای حمله به رئیس‌جمهوری منتخب ملت قرار دادند شاید شعار «حزب فقط حزب الله، رهبر فقط روح الله» رو فراموش کردند. از محتوای همین شعار فهمیده می‌شه که این شعار در زمان امام راحل و حتا در حضور خود اون شخصیت ملکوتی داده می‌شد. آیا امام یک بار گفت که حزب رو انحصاری نکنید؟ ممکن است بعضی بگویند که این شعار یک حالت کلی و عمومی دارد، و ممکن است کشور دارای ۱۰۰ حزب باشد، ولی همه‌ی آنها در زیرمجموعه‌ی «حزب الله» قرار بگیرند. به عنوان شاهد هم عنوان می‌کنند که در زمان خود امام ایشان جواز انشعاب «مجمع روحانیون» از «جامعه روحانیت» را صادر کردند. اولا، باید پرسید که چرا شما فکر می‌کنید زبان فارسی را که زبان مادری همه‌ی ماست بهتر از ما، و حتا از دهندگان همین شعار می‌فهمید؟ آیا از شعار ذکر شده چیزی به غیر از انحصار حزبی فهمیده می‌شود؟ ثانیا، آیا در چند سال ابتدائی که هنوز فرصت برچیدن حزب توده فراهم نشده بود، و این حزب در زیر سایه‌ی چتر نظام به فعالیت مشغول بود، این حزب هم یکی از احزاب زیرمجموعه‌ی «حزب الله» به حساب می‌رفت؟ ثالثا در قضییه‌ی انشعاب که مسئله‌ی دو حزب نبود، و صرفا جدائی و شاید باید گفت شکستن وحدت بود که در بین عده‌ای از افراد در کسوت روحانی پیش آمد. آیا این افراد به این قضییه فکر نکرده‌اند که چرا تا زمان حیات آن شخصیت ملکوتی ما شاهد تعدد احزاب نبودیم؟ ... من به این عده‌ نصیحت می‌کنم که هر چه زودتر سعی در پالایش برداشتهای خود از امام و نظام به جا مانده از او برآیند، و یا حداقل صریحتر بگویند که به نظر آنها بسیاری از نظریات آن پیر فرزانه دیگر کارائی ندارد، و با تمام احترامی که به ایشان داریم باید اعتراف به انصراف از آنها کنیم.»

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر