یکشنبه، دی ۰۶، ۱۳۸۸

حق انقلاب

در فرآیند یک انقلاب بسیاری از مواد قانون به دفعات نقض می‌شوند؛ مردم برای روزها و شاید هفته‌ها خیابان‌ها را می‌بندند؛ مراکز و نهادهای دولتی را، علیرغم مقاومت نگهبانان و قوای انتظامی، اشغال می‌کنند؛ با صلاحدید خود اقدام به دستگیری و اعمال خشونت می‌کنند؛ ... همه‌ی اینها چگونه مجاز می‌شوند؟

قانون یک قرارداد بین مردم و حکومت است. هر فرد از جامعه می‌تواند به طور یک جانبه اقدام به فسخ این قرارداد کند – از لحظه فسخ او یک فرد انقلابی است. این فرد انقلابی دیگر تعهدی به رعایت قانون ندارد. از این دیدگاه برای هر شخص و هر نسل «فسخ یک جانبه قرارداد» یا به عبارت دیگر «انقلابی بودن» یک حق به شمار می‌رود. تنها شرط لازم این است که فسخ را اعلام کند و در توجیه رفتار خود استنادی به قوانین جاری نکند. دلیل لین که بسیاری از انقلابیون در دادگاه از خود دفاع نمی‌کنند همین است که اصولا دادگاه‌های تشکیل شده بر اساس قوانین جاری را قبول ندارند.

آیا حکومت می‌تواند در برخورد با انقلابیون قانون را نقض کند؟ به عبارت دیگر بگوید «حالا که شما قرارداد را فسخ کرده‌اید ما با هر روشی با شما برخود می‌کنیم»؟ جواب به این سوال منفی است، چون خود حکومت بر اساس قانون استقرار یافته و مجاز به اعمال قدرت است، و بدون استناد به قانون اصولا موضوعیت خود را از دست می‌دهد. این که حتی سرکوبگرترین رژیم‌ها سعی می‌کنند به برخوردهای خود رنگ و لعاب قانون بدهند از این اصل نشات می‌گیرد.

نکته‌ای که باید توجه داشت الزام حداکثری در «جلوگیری از خشونت» است. درست است که یک فرد انقلابی الزامی به رعایت قانون ندارد اما تجربه نشان داده است که خشونت کنترل نشده آثار مخرب و تبعات ناخواسته‌ی ماندگاری دارد.

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

جمعه، آبان ۰۸، ۱۳۸۸

حکم اعدام و چند فتوا

حد اعدام از سه جنبه خاص است. اولا، نتیجه‌اش حذف یک انسان است. ثانیا، در صورت خطا در مصداق، جبران‌پذیر نیست (حتا حدودی مانند حد قطع دست را ممکن است بتوان بعد از روشن شدن خطا تا مقداری جبران کرد). سوما، احتمال سوءاستفاده از آن زیاد است. از این رو بسیار مهم است تا با بررسی جوانب این حد جلوی این تبعات را گرفت. به همین منظور یک سوال برای تعدادی از مراجع فرستاده شد که متن آن در ادامه می‌آید:

بسمه تعالی

با سلام خدمت مرجع گرانقدر

با آرزوی توفیق وسلامت، پرسش در مورد شرایط اجرای بعضی از حدود اسلامی، به ویژه اعدام است. بدون شک اسلام عزیز از اجرای حکم اعدام اهدافی را دنبال می‌کرده، که از آن جمله می‌توان به اهداف تربیتی و بازدارندگی آن اشاره کرد. از طرف دیگر مروری بر احکام اعدام سالهای دور و نزدیک، و همچنین شنیده‌هائی از انشای احکام جدید برای تعدادی از دستگیرشدگان وقایع اخیر، مردم و خواص را بیش از پیش نگران روند موجود کرده است.

مستحضر هستید که در قوانین فعلی برای طیف متنوعی از جرائم مجازات اعدام پیش‌بینی شده است. از آن جا که در طول سالیان گزارشات و شنیده‌های متواتری در مورد «شرایط اخذ اعترافات» و «شاکیان، شاهدان و گواهان کرایه‌ای» وجود داشته، و توجه به این که در فقه اسلام اجرای حکم اعدام از شئونات حکومت مشروع است، برخی از عقلا متشرعین را بر آن داشته تا این نظریه را مطرح کنند که تا مادامی که صلاحیت و اهلیت دستگاه حاکمه مورد اجماع عقلا و متخصصین بیطرف قرار نگرفته، به صلاح و بلکه لازم است تا احکام اعدام بدل به احکام دیگری، از جمله حبس ابد شود. بر اساس این نظریه، تجویز اجرای حد اعدام بدون شرایط ذکر شده به اقتضای «نفی مقدم» منتفی است، و همان طور که تجربه‌ی بشری نشان داده است، عموما به وسیله‌ای در دست نااهلان برای حذف رقیبان، منتقدان و اصلاح‌طلبان منجر می‌شود.

نظر آن مرجع عزیز را در این مورد جویا هستیم.

با تشکر و احترام.

در ادامه جوابهای دریافت شده ارائه می‌شوند. چنان چه در آینده جواب‌های بیشتری دریافت شد به این مجموعه اضافه می‌شود.

جواب آقای منتظری:




جواب آقای مکارم شیرازی:
 بسم الله الرحمن الرحيم
:: با اهداء سلام و تحيت؛
جواب :  حکم اعدام در بعضی از موارد مصالحی دارد که اگر اجرا نشود مشکلات عظیمی برای جامعه ایجاد می کند بهتر این است که حکم اعدام در اختیار دادگاه هایی قرار داده شود که قاضی ها و مسئولان آن کاملاً مورد اعتماد بوده باشند و چنین افرادی در دستگاه قضائی پیدا می شوند.
همیشه موفق باشید               
دفتر آيت الله العظمی مکارم شيرازی: / بخش استفتاءات


جواب آقای بیات زنجانی:




جواب آقای صافی گلپایگانی:

بسم الله الرحمن الرحیم
علیکم السلام و رحمه الله
ج) بطور کلی رضایت  فقط رضایت خداوند متعال باید باشد و آن هم با اجرای دقیق احکام اسلام از طرف مردم و مسئولین امکان پذیر است.

جواب آقای موسوی اردبیلی:








مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin


پنجشنبه، آبان ۰۷، ۱۳۸۸

من، گاليلئو گاليله

به گزارش نيمروز آنلاين به تازگي عده اي از معترضين به نتايج انتخابات در اقدامي معنادار اقدام به پخش ترجمه متن اعترافات گاليله در مناطقي از تهران نموده اند که البته به نظر مي آيد اين متن با ظرافت اشاره به اعترافات برخي محکومان در دادگاههاي اخير دارد.

متن اطلاعيه هاي پخش شده به شرح زير مي باشد :

من، گاليلئو گاليله، فرزند وينچنزو گاليله اهل فلورانس ، در سن هفتاد سالگي، در حضور دادگاه عادل، در برابر شما زانو زده و در برابر کتاب مقدس که در برابر من است سوگند ياد مي کنم که همواره به جمله اين کتاب و آنچه پاپ مقدس و كشيشان كليساي كاتوليك مي گويند اعتقاد داشته و به لطف خداوند متعال در آينده نيز اعتقاد خواهم داشت.

اعلام ميکنم که نظر من در مورد اينکه خورشيد ثابت است و زمين به دور آن مي چرخد، يک تفکر باطل ، الحادي و نادرست و گمراه کننده بود که نمي بايست در هيچ جا، تدريس شود ، مورد بحث قرار گرفته يا مورد استناد قرار گيرد. واقعيت مشخص و روشن اين است که زمين مسطح و ثابت است و همانگونه که هر کسي مي داند و هر روز مي بيند، اين خورشيد و تمام ستارگان هستند که به دور زمين مي چرخند. اين اعتقاد من است و در آينده نيز از اين اعتقاد برنخواهم گشت.

ميخواهم در برابر شما اعلام کنم که در خلوت خود ، نور حقيقت در دل من راه يافته و به خوبي درک کردم که آنچه قبلاً گفته بودم اشتباه بوده و از کرده خود پشيمانم و هر محکوميت و جزايي که براي من تعيين شود با خوشحالي پذيرا خواهم شد و اميدوارم به سزاي خود در گمراهي بخش زيادي از جامعه برسم.

در صورتي که از هر يک از موارد فوق تخطي کرده و در آينده به تفکر نادرست خويش بازگردم، مسئوليت و تبعات اين خطاي نابخشودني را به طور کامل مي پذيرم. من براي اينکه از صحت و دقت اعترافات خود مطمئن باشم همه چيز را از قبل روي اين برگه نوشته و براي شما خواندم و اعلام ميکنم که اين برگه، رسم الخط خود من و ذهنيات و اعتقادات شخصي من بوده و بدون هرگونه فشار و تأثيري از بيرون، نگاشته شده است....

I, Galileo, son of the late Vincenzio Gaillei of Florence, seventy years of age, arraigned personally for judgment, kneeling before you Most Eminent and Most Reverend Cardinals Inquisitors- General against heretical depravity in all of Christendom, having before my eyes and touching with my hands the Holy Gospels, swear that I have always believed, I believe now, and with God’s help I will believe in the future all that the Holy Catholic and Apostolic Church holds, preaches, and teaches. However, whereas, after having been judicially instructed with injunction by the Holy Office to abandon completely the false opinion that the sun is the center of the world and does not move and the earth is not the center of the world and moves, and not to hold, defend, or reach this false doctrine in any way whatever, orally or in writing; and after having been notified that this doctrine is contrary to Holy Scripture; I wrote and published a book in which I treat of this already condemned doctrine and adduce very effective reasons in its favor, without refuting them in any way; therefore, I have been judged vehemently suspected of heresy; namely of having held and believed that the sun is the center of the world and motionless and the earth is not the center and moves.

Therefore, desiring to remove from the minds of your Eminences and every faithful Christian this vehement suspicion, rightly conceived against me, with a sincere heart and unfeigned faith I abjure, curse, and detest the above-mentioned errors and heresies, and in general each and every other error, heresy, and sect contrary to the Holy Church; and I swear that in the future I will never again say or assert, orally or in writing, anything which might cause a similar suspicion about me; on the contrary, if I should come to know any heretic or anyone suspected of heresy I will denounce him to this Holy Office, or to the Inquisitor or Ordinary of the place where I happen to be.

Furthermore, I swear and promise to comply with and observe completely all the penances which have been or will be imposed upon me by this Holy Office; and should I fall to keep any of these promises and oaths, which God forbid, I submit myself to all the penalties and punishments imposed and promulgated by the sacred canons and other particular and general laws against similar delinquents. So help me God and these Holy Gospels of His, which I touch with my hands.

I, the above-mentioned Galileo Galilei, have abjured, sworn, promised, and obliged myself as above; and in witness of the truth I have signed with my own hand the present document of abjuration and have recited it word for word in Rome, at the convent of the Minerva, this twenty-second day of June 1633.

I, Galileo Gililei, have abjured as above, by my own hand

منبع:
http://nimroozonline.com/content.aspx?id=3081


مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin


چهارشنبه، آبان ۰۶، ۱۳۸۸

طرح برای بیرون رفتن از بحران

حالا که «دلسوزان» می‌خواهند برای برون رفت از بحران طرح بدهند، فکر کردم شاید بشه این رو بین همه‌ی «دلسوزان» همگانی کرد. میشه فراخوان داد تا مقداری طرح جمع بشه. به این وسیله میشه سقف و کف خواسته‌ها و انتظارات رو معلوم کرد و بین مشترکات توافق پیدا کرد. بعد هم میشه از همه خواست که به طرح‌ها امتیاز بدن (مثلا نظرخواهی) تا ببینیم مقبول‌ترین طرح چیه. البته کسی نباید از این که طرحش رو اکثریت همراهی نکردند دلخور بشه و از جنبش جدا بشه - دموکراسی همینه دیگه.

من خودم این طرح رو دارم

۱- احمدی نژاد و کابینه‌اش مسالمت‌آمیز استعفا بدهند. جنبش سبز هم تضمین می‌ده که کارشون نداشته باشه و می‌تونند برگردند به زندگی عادیشون

۲- زندانیان جنبش آزاد بشن. دادگاه متخلفین بازداشتگاه‌ها و کوی دانشگاه علنی برگزار بشه - با توجه به اینکه قبلا بالاترین مقام کشور لفظ جنایت را در مورد اینها به کار برده، جنبش نتیجه‌ی این دادگاه‌ها هر چی باشه قبول می‌کنه

۳- قانون انتخابات با حذف نظارت استصوابی و اضافه شدن نظارت ملی و بین المللی اصلاح بشه

۴- انتخابات ریاست جمهوری برگزار بشه

۵- تغییر قانون اساسی به این شکل به رفراندوم گذاشته بشه که «در ابتدای به کار هر دوره از مجلس خبرگان، رهبر برای یک دوره‌ی ۸ ساله انتخاب میشه. این دوره بدون تمدیده و هر کسی فقط می‌تونه حداکثر یک دوره رهبر باشه». به این شکل رهبری از حالت مادام‌العمر بودن خارج میشه


مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

پنجشنبه، مهر ۳۰، ۱۳۸۸

سازمان اطلاعات سپاه، نهادی که حتی امام نخواست

•    «آقایان [محسن] رضائی و [رضا] سیف‌اللهی از اطلاعات سپاه آمدند و گزارشی از وضع ضدانقلاب و کودتاچیان دادند و در خصوص تحویل گرفتن مرکز اسناد اسلامی اصرار داشتند. آقای خامنه‌ای، مخالف تحویل آن است. می‌گویند ابتدا سازمان اطلاعاتی درستی باید ایجاد شود و سپس این مرکز تحویل گردد.» (خاطرات هاشمی، ۷ فروردین ۶۰)

•    «بین سپاه و اطلاعات نخست‌وزیری اختلاف است.» (خاطرات هاشمی، ۲۹ مهر ۶۰)

•    «اساسنامه سپاه مطرح بود و مجلس خواسته‌های سپاهیان را نمی‌پذیرد. بعضی از نمایندگان خواسته‌های سپاه را انحصارطلبی می‌دانند و سپاهیان از این وضع خیلی ناراحتند.» (خاطرات هاشمی، ۲ اردیبهشت ۶۱)

•    «طرح وزارت اطلاعات علیرغم مخالفت سپاه پاسداران با اکثریت بیش از دوسوم در شور اول تصویب شد.» (خاطرات هاشمی، ۲۰ مهر ۶۱)

•    «یكروز احمد آقا به من زنگ زد و گفت امام راجع به این طرح نظر مخالف دارند و می‌پرسند كجای دنیا اطلاعات وزارتخانه است كه شما می‌خواهید وزارتخانه درست كنید. من دو استدلال آوردم. آن موقع آقای صافی گلپایگانی دبیر شورای نگهبان بود. ایشان البته جزو روحانیت سنتی به حساب می‌آمدند و گرایشات راست هم داشتند. من با ایشان بحث كرده بودم. ایشان معتقد بود كه چون وظایف و اختیارات رهبری در قانون اساسی احصاء شده است و این به معنی حصر این اختیارات است عملا تشكیل سازمان اطلاعات توسط رهبری مخالف قانون اساسی است و اگر امام بخواهد كه این تشكیلات را سامان بدهد باید از موضع بنیانگذار نظام حكم حكومتی بدهد و خارج از قانون اساسی اقدام كند. من این استدلال آقای صافی را به اطلاع امام رساندم. موضوع دیگری را هم كه مطرح كردم این بود كه بالاخره ممكن است در جریان كارهای اطلاعاتی و امنیتی اقداماتی خلاف قانون صورت بگیرد. شكنجه‌ای شود. مشكلی برای بی‌گناهی به وجود آید. اینها اگر كارشان مستقیم زیر نظر امام باشد این مسائل هم به پای ایشان گذاشته می‌شود. امام هر دوی این استدلال‌ها را پذیرفت و نظرشان تغییر كرد.

وی در پاسخ به این پرسش كه آیا نظر امام بیشتر متوجه استدلال اول بود یا دوم، چون مساله اول به نوعی از مباحث رایج امروز ما نیز در تفسیر قانون اساسی است، اظهار می‌كند: من معتقدم كه امام روی استدلال اول بیشتر نظر داشتند و پذیرفتند. البته ما موضوع دوم را تا مدتها جایی مطرح نكرد بودیم، چرا كه ایجاد این تلقی كه امام كار وزارت اطلاعات را به گردن نمی‌گیرد باعث می‌شد كه نوعی نگاه منفی به اطلاعات در بین نیروهای خود وزارت شكل بگیرد و نیروهای مرید امام كم كم از وزارت بیرون بیایند. به همین خاطر ما در بحث‌هایمان بیشتر روی استدلال اول تكیه می‌كردیم، امام هم بیشتر به موضوع قانون اساسی توجه داشت.» (سعید حجاریان، مصاحبه با خبرنامه‌ی داخلی جبهه‌ی مشارکت، شهریور ۱۳۸۴ [۱]).

•    به تازگی معاونت اطلاعات سپاه به سازمان اطلاعات سپاه ارتقا یافته است. با توجه به سابقه‌ی موضوع در دهه‌ی اول انقلاب، و برداشت غالبی که از غیرپاسخگو بودن رهبر و نهادهای زیرنظر او وجود دارد، و این که حتی امام تشکیل این نهاد را فراقانونی می‌دانستند، باید به سیاسیون و فعالین مدنی حق داد که بیش از پیش نگران وخامت تضییع حقوق شهروندی باشند.

مرجع:
[۱]  http://sharifnews.ir/?9448
http://www.aftab.ir/articles/politics/plitical_history/c1c1203941190p1.php


مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

شنبه، مهر ۲۵، ۱۳۸۸

نقش رضایت اکثریت و دو فتوا

وقایع اخیر باعث شد که موضوع حاکمیت و نوع آن بیش از پیش مورد بحث قرار گیرد. از آن جائی که برای متدینین مهم بود که موضع امامان شیعه (علیهم السلام) در این باره چیست، به فکرم رسید که این سوال را با تعدادی از مراجع در میان بگذارم. متن سوال فرستاده شده چنین بود:

بسمه تعالی

با سلام خدمت مرجع گرانقدر

از آن جا که وقایع اخیر منشاء بحث‌های تازه‌ای در مورد مبانی «نظریه‌ی حکومتی اسلام» شده است، و با توجه به این نکته که بحث‌های مطرح شده خواه‌ناخواه واجد مخاطبین پرشماری در میان نسل حاضر و حتی نسل‌های بعدی است، لازم به نظر می‌رسد تا با بیان هر چه بی‌ابهام‌تر و بی‌واسطه‌تر نظرات مراجع بزرگ‌وار اولا بستر مناسب برای ابلاغ احکام واقعی  اسلام در این موضوع فراهم شود، ثانیا زمینه‌ی بهره‌برداری‌های مغرضانه را، که متاسفانه اغلب با خلط مباحث و استفاده از اصطلاحات فنی دور از دسترس عامه انجام می‌شود، به حداقل رساند.

مورد سوال در موضوع «میزان نقش رضایت اکثریت در جواز برای تصرف در حکومت» از منظر احکام اسلام است. به طور مشخص، اگردر زمان یکی از امامان معصوم گذشته، که بدون شک از جانب خدا واجد ولایت بر روی زمین بوده‌اند، شرایطی پیش می‌آمد که معصوم (ع) به لحاظ قوای قهریه و نظامی امکان تصرف در حکومت را به رغم رضایت اکثریت داشت، بر اساس شناخت ما از سیره و روش آن بزرگواران، آیا ایشان با تکیه بر قوای ذکرشده خود را مجاز به تصرف معرفی می‌کردند؟

با تشکر و احترام.

دو جواب مهم گرفته شده از دو مرجع عزیز آقای منتظری و آقای صانعی عینا ً در زیر آورده می‌شوند. پاسخ آقای منتظری اولین بار در سایت «موج سبز آزادی» به نشانی
http://mowjcamp.com/article/id/24258
و تاریخ ۸ شهریور ۱۳۸۸ انتشار یافت.

تصویر پاسخ آقای منتظری:





پاسخ آقای صانعی:

بسمه تعالي
با عرض سلام؛
ج - هرگز به چنين امري دست نمي زدند و اين نكته از فرمايشات مولي اميرالمؤمنين علي عليه السلام كاملا روشن و واضح مي شود.





مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

جمعه، مهر ۲۴، ۱۳۸۸

سپاه: واقعیات و اقتضائات جدید

این مقاله در ۱ مهر ۱۳۸۸ در سایت جرس با نشانی زیر انتشار یافت
http://www.rahesabz.net/story/1883/


• «آقایان [محسن] رضائی و [رضا] سیف‌اللهی از اطلاعات سپاه آمدند و گزارشی از وضع ضدانقلاب و کودتاچیان دادند و در خصوص تحویل گرفتن مرکز اسناد اسلامی اصرار داشتند. آقای خامنه‌ای، مخالف تحویل آن است. می‌گویند ابتدا سازمان اطلاعاتی درستی باید ایجاد شود و سپس این مرکز تحویل گردد.» (خاطرات هاشمی، ۷ فروردین ۶۰)


• «امروز پاسداران مجلس، هنگام ورود نمایندگان متهم به لیبرالیسم شعار «مرگ بر آمریکا» داده بودند. آنها از این وضع ناراحت بودند. ... آقای [کاظم] اکرمی نماینده همدان هم آمد و از اختلاف سپاه ایلام با امام جمعه آنجا گفت.» (خاطرات هاشمی، ۲۹ فروردین ۶۱)


• «اول وقت به مجلس رفتم. فرماندار و فرمانده سپاه پاسداران ارومیه آمدند و از وضع آنجا و درگیری استاندار با آقایان حسنی و ذکیانی گفتند و چون در این مورد، در شورای تامین بحث است، پیشنهاداتی داشتند.» (خاطرات هاشمی، ۵ اردیبهشت ۶۰)


• «....... کمیته و سپاه خیال کرده‌اند در داخل خبری است، پادگان را محاصره کرده‌اند.» (خاطرات هاشمی، ۱۱ اردیبهشت ۶۰)


• «... معتقد بود که فرمانده سپاه تهران بنی‌صدری است، و عمداٌ چنین کرده است. ....» (خاطرات هاشمی، ۱۷ اردیبهشت ۶۰)


• «شب آقایان رضائی و محمدزاده آمدند و درباره تصمیمات اخیر دولت و شورای قضائی در خصوص برخورد با گروه‌های ضدانقلاب بحثی داشتند. سپاه معتقد است که نباید به آنها مشروعیت سیاسی بدهیم و با توجه به وجود جنگ و کارشکنی‌ها، با آنها برخورد قاطع بشود و سرکوب بشوند. حرکت وزارت کشور را ضعیف می‌دانند. آنها را قانع کردم که اول باید اتمام‌حجت شود و راه فعالیت آزاد و سیاسی باز باشد و آگر آنها نخواستند به قانون احترام بگذارند و طغیان کردند – که ظاهراً قانون ما را نخواهند پذیرفت – در این صورت خشونت جایز می‌شود و بهانه‌ها و مظلوم‌نمائیها را از دستشان می‌گیریم و مردم می‌فهمند که آنها توطئه‌گرند؛ ولی مشکل عمده رابطه رئیس‌جمهور با آنها است.» (خاطرات هاشمی، ۲۰ اردیبهشت ۶۰)


• «آخر وقت، آقایان رضائی و محمدزاده از سپاه آمدند و درباره خط حرکت سیاسی، با مخالفان بحثهایی کردیم. پیشنهاد کردند، گروهی خط‌دهنده و هدایت‌گر سیاسی انتخاب شوند. موافقت کردم، قرار شد افرادی را پیشنهاد دهند.» (خاطرات هاشمی، ۱۳ خرداد ۶۰)


• «عصر آقایان محسن رضائی و محمدزاده از سپاه آمدند و تحلیلی از وضع جاری ارائه دادند و انتقاداتی از عدم انسجام و هماهنگی مسئولان، در برخورد با جریان بنی‌صدر و عدم همکاری صداوسیما، داشتند.» (خاطرات هاشمی، ۲۱ خرداد ۶۰)


• «ظهر به خواست آقای قدوسی، با ایشان و آقای خامنه‌ای در اتاق من جلسه‌ای داشتیم. آقای قدوسی می‌گفتند: دوستان اجرائی در سپاه و جاهای دیگر از اینکه تصمیمات توسط حزب یا شخص آقای بهشتی، گرفته می‌شود و آنها در جریان نیستند، گله دارند؛ ولی واقعاً این نیست. اشتباه کرده‌اند. » (خاطرات هاشمی، ۲۳ خرداد ۶۰)


• «جلسه هیات رئیسه داشتیم؛ در مورد کیفیت طرح سلب کفایت سیاسی بنی‌صدر. شب، در دادگستری، جلسه مشورتی قوای سه‌گانه با سپاه و ... بود که در کیفیت حرکت سیاسی و تبلیغات و دستگیری سران مخالفان محارب و مسائل روز تصمیم‌گیریهایی شد.» (خاطرات هاشمی، ۲۵ خرداد ۶۰)


• «سپس، گروهی از مسئولان سپاه پاسداران آمدند و چون مطلع شده بودند که بناست، احتمالا آقای مهندس [محمد] غرضی نخست‌وزیر شود، نظرشان را ابراز داشتند.» (خاطرات هاشمی، ۲۳ مهر ۶۰)


• «بین سپاه و اطلاعات نخست‌وزیری اختلاف است.» (خاطرات هاشمی، ۲۹ مهر ۶۰)


• «در مجلس، بیشتر مساله نخست‌وزیری مطرح است. آقای خامنه‌ای، پس از ملاقات امام و موافقت حزب، تصمیم گرفته‌اند آقای [محمد] غرضی را معرفی کنند. ولی موج مخالفت، وسیع است. سپاه، ... تماس گرفتند و اظهار مخالفت کردند.» (خاطرات هاشمی، ۲ آبان ۶۰)


• «... و درباره انجمن حجتیه که سپاه با آنها مخالفت می‌کند مطالبی گفتند و از من برای حفظ موقعیت سپاه، کمک خواستند. ...» (خاطرات هاشمی، ۱۷ آذز ۶۰)


• «... حکمی برای اعزام دو نفر به کهگیلویه، برای رسیدگی به اختلاف بین نماینده مجلس و سپاه.» (خاطرات هاشمی، ۲۴ آذز ۶۰)


• « ... ولی قرار شد دولت کنترل دقیقی داشته باشد و مثل امروز واحد نهضتهای سپاه، فعال‌ما‌یشاء نباشد که بدون توجه به سیاست دولت، مساله‌سازی شود و رابطه خوب با کشورهای اسلامی، مورد توجه باشد.» (خاطرات هاشمی، ۲۶ آذر ۶۰)


• «ظهر گروهی از افراد سپاه بندرعباس آمدند و از فرمانده سپاه منطقه شکایت داشتند که به نفع مجاهدین انقلاب، نیروهای خط امامی دیگر را تصفیه می‌کند.» (خاطرات هاشمی، ۶ بهمن ۶۰)


• «اساسنامه سپاه مطرح بود و مجلس خواسته‌های سپاهیان را نمی‌پذیرد. بعضی از نمایندگان خواسته‌های سپاه را انحصارطلبی می‌دانند و سپاهیان از این وضع خیلی ناراحتند.» (خاطرات هاشمی، ۲ اردیبهشت ۶۱)


• «آقای فروغی مسئول اطلاعات سپاه اصفهان آمد و از وضع روحانیت اصفهان گله داشت.» (خاطرات هاشمی، ۳ خرداد ۶۱)


• «امروز در شهر سبزوار بین سپاه و طرفداران امام جمعه درگیری بوده و دو نفر کشته و جمعی زخمی شده‌اند.» (خاطرات هاشمی، ۲۱ تیر ۶۱)


• «آقای امیری از سپاه آمد و راجع به پرونده «مولوی نظر محمد دیدگاه» نماینده سنی [ایرانشهر] گفت و هم از مخالفت‌های بی‌دلیلش و همکاریش با [احمد] مفتی‌زاده.» (خاطرات هاشمی، ۱۶ شهریور ۶۱)


• «طرح وزارت اطلاعات علیرغم مخالفت سپاه پاسداران با اکثریت بیش از دوسوم در شور اول تصویب شد.» (خاطرات هاشمی، ۲۰ مهر ۶۱)


• «راجع به اختلافات استاندار و سپاه و آقای موسوی نماینده امام گزارشی دادند.» (خاطرات هاشمی، ۱۴ دی ۶۱)


• «یکی از مسئولان سپاه آمد و راجع به تصمیم در مورد حزب توده پرسید و گزارشی داد.» (خاطرات هاشمی، ۱۶ دی ۶۱)


• «پاسدارها از بی‌مبالاتی خانمهای مسافر گله داشتند.» (خاطرات هاشمی، ۲ فروردین ۶۲)


• «امروز عصر، ملاقاتی با اعضای شورای منطقه‌ای سپاه داشتم. از بروز خط «محافظه‌کار» در راس سپاه گله داشتند وطرفداری از بینش خط امامی‌ها می‌کردند. از اینکه تحت فشار قرار داده شده که در اختلاف بین دو بینش اقتصادی، بی‌طرف باشند، ناراضی بودند.» (خاطرات هاشمی، ۳ فروردین ۶۲)


• عصر، آقای ناطق‌نوری آمد. از درگیری‌های افراد سپاه [پاسداران] با افراد کمیته [انقلاب اسلامی] بر سر مسائل حجاب، نگران بود.» (خاطرات هاشمی، ۶ آذر ۶۳)


• «[آقای بیژن نامدار زنگنه] وزیر جهاد [سازندگی]، از اینکه تعدادی از بولدوزرهایش را سپاه گرفته است، شکایت داشت.» (خاطرات هاشمی، ۲۰ بهمن ۶۳)


• «... تذکر به پاسدارانی که از ماموریت قانونی خود تجاوز می‌کنند و در امور نهادهای دیگر دخالت می‌نمایند، ...» (خلاصه‌ای از پیام امام خمینی، ۱۲ فروردین ۶۰، به نقل از خاطرات هاشمی)


• «قوای‌ مسلح‌ مطلقاً، چه‌ نظامی‌ و انتظامی‌ و پاسدار و بسیج‌ و غیر اینها، در هیچ‌ حزب‌ و گروهی‌ وارد نشده‌ و خود را از بازیهای‌ سیاسی‌ دور نگه‌ دارند. در این‌ صورت‌ می‌توانند قدرت‌ نظامی‌ خود را حفظ‌ و از اختلافات‌ درون‌ گروهی‌ مصون‌ باشند. و بر فرماندهان‌ لازم‌ است‌ كه‌ افراد تحت‌ فرمان‌ خود را از ورود در احزاب‌ منع‌ نمایند. و چون‌ انقلاب‌ از همة‌ ملت‌ و حفظ‌ آن‌ بر همگان‌ است‌، دولت‌ و ملت‌ و شورای‌ دفاع‌ و مجلس‌ شورای‌ اسلامی‌ وظیفة‌ شرعی‌ و میهنی‌ آنان‌ است‌ كه‌ اگر قوای‌ مسلح‌، چه‌ فرماندهان‌ و طبقات‌ بالا و چه‌ طبقات‌ بعد، برخلاف‌ مصالح‌ اسلام‌ و كشور بخواهند عملی‌ انجام‌ دهند یا در احزاب‌ وارد شوند كه‌ ـ بی‌اشكال‌ به‌ تباهی‌ كشیده‌ می‌شوند ـ و یا در بازیهای‌ سیاسی‌ وارد شوند، از قدم‌ اول‌ با آن‌ مخالفت‌ كنند. و بر رهبر و شورای‌ رهبری‌ است‌ كه‌ با قاطعیت‌ از این‌ امر جلوگیری‌ نماید تا كشور از آسیب‌ در امان‌ باشد.» (بخش ل وصیت نامه امام خمینی)


• «آنچه بيان شده است هرگز به منظور حمايت سياسی و جناحی نبوده و سپاه بر اساس آموزه‌های حضرت امام و مقام معظم رهبری وظيفه خود می‌داند از اصولگرايی به عنوان يک تفکر و انديشه بنيادی و نه يک جناح و حزب سياسی حمايت نمايد.» (سرلشکر جعفری، فرمانده کل سپاه، ۲۶ بهمن ۸۶)


• «به نظر بنده، تنبه امام به این که نظامی‌ها نباید در سیاست دخالت بکنند، یکی از این دغدغه‌ها و مسائل است. چون که تفاوت عنصر نظامی و سیاسی تنها در این است که نظامی تفنگ دارد. يکي از‏‎ ‎بزرگترين ‏معيارهايي که مي‌توان گفت، جامعه از راه امام خارج شده است يا نه «حضور‎ ‎نظاميان در عرصه سياست» ‏است. کساني که مدعي هستند که به امام وفادارند، بايد‎ ‎نسبت به دستور ‏صريح امام با تمام وجود حساسيت ‏نشان دهند. همان طور، در زماني که‏‎ ‎فردي مدعي شود، ولايت از آن فقيه نيست، همه بايد ‏بگويند، در انديشه ‏امام هست و نسبت‎ ‎به اين موضع حساسيت نشان دهند، بايد در برابر «ورود نظاميان به عرصه ‏سياست» هم‎ ‎‎حساسيت داشته باشند. اگر اين گونه نباشد يا دروغ مي‌گويند و يا دچار تناقض ‏هستند.» (مصاحبه سیدحسن خمینی با هفته‌نامه شهروند امروز، ۲۱ بهمن ۸۶)


• ضرورت پاسداری از انقلاب، انقلابیون را بر آن داشت که به مدافعان مسلح آن، با عنوان «سپاه پاسداران انقلاب اسلامی» رسمیت ببخشند. با تشدید درگیری‌های قومی و از آن مهمتر شروع نابهنگام جنگ، جاده‌ی یکطرفه‌ای برای تثبیت و رشد این نیرو به وجود آمد. با توجه به گستردگی این نیرو و ضعف اولیه‌ی دیگر دستگاه‌ها، این نیرو توانست در قامت یک «قوه‌ی مجریه» در بسیاری از مناطق کشور به ایفای نقش بپردازد.


• اگر چه اعضای مسلح این نیرو، مانند همه‌ی انقلابیون، نمی‌توانستند بدون موضع سیاسی باشند، اما با فاصله گرفتن از روزهای ابتدائی، هرچه بیشتر معلوم شد که آمیزش این نیروی مسلح با سیاست مآلاً آن را رودر‌روی مردم قرار خواهد داد.


• مطابق قانون اساسی سپاه وظیفه‌ی حراست از انقلاب را دارد. در شرایط فعلی سوالهائی از این نوع مطرح است، که اگر چنان چه طرح یا لایحه‌ای در یکی از مجلسین جمهوری اسلامی ایران مورد بررسی باشد که سپاه یا عالی‌ترین فرماندهان آن تشخیص دهند، احساس کنند، یا تلقین شوند که موضوع مورد بررسی مخالف مصالح انقلاب است، با دخالت سپاه در روند کاری این مجلسین چه برخودی باید یا می‌توان داشت؟


• گفته‌ها و شنیده‌های متواتری از فعالیت‌های کلان اقتصادی سپاه وجود دارد. عقلای قوم باید به فکر جواب به این سوال باشند که در صورت صحت این اخبار، چه نیروئی می‌تواند از تخلف یا انحراف احتمالی یک ارگان مسلح که گردش مالی کلانی را مدیریت می‌کند، جلوگیری کند؟


• بنا به تعریف، شبه‌نظامی (paramilitary) نیروئی با کارکرد و ساختاری مشابه نیروهای حرفه‌ای نظامی است که الزامات مشابه نیروهای نظامی بر آنها مترتب نیست [۱]. با مروری بر تاریخ دریافته می‌شود که پیدایش نیروهای شبه‌نظامی، در خیرخواهانه‌ترین شکلش، معلول شرایط «اضطرار»، و نه «قرار»، بوده‌ است.


مرجع:
[۱] http://en.wikipedia.org/wiki/Paramilitary

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin