چهارشنبه، آذر ۲۳، ۱۳۹۰

وقتی روحانیت در کلاس خودش رفوزه می‌شود


حکایت معروفی است که اهل منبری در روستائی درس دین می‌گفت. از جمله به اثرات «بسم الله الرحمن الرحیم» رسید و این که با آن می‌توان روی آب راه رفت. چندی بعد اتفاقاً با یکی از اهالی بود که به رود یا آبگیری رسیدند. معلم ما در جستجوی معبر یا قایقی که دید همراهش در میانه‌ی آب و منتظر اوست. پرسان که «چطور توانستی؟» و می‌شنود که «حاج آقا گفته‌ی خودتان است. بسم الله بگوئید و به آب بزنید» و این بار اهل روستا می‌شنود که «تو برو. من نمی‌توانم.»
محمد نوریزاد شرف مانده‌های نسل اول است. تا امروز ۱۵ نامه به رهبر خود نوشته، و دریغ از دو سطر پاسخ. اگر در روی کره‌ی زمین فقط یک نفر طالب رستگاری رهبر فعلی باسد، همو است.
او در نامه‌ی آخر از جمعی معروف خواسته که اگر هیچ کار ازشان بر نمی‌آید، دستکم چیزی برای رهبر بنویسند. اکثر این معروفها از روحانیت هستند.
جسته و گریخته دلایلی از طرف روحانیت در باب بیعملیشان به گوش می‌رسد، که نوریزاد در نامه‌ی آخر خودش هم به آنها اشاراتی داشت. لازم است با هم آنها را بررسی کنیم.
۱. عدم احتمال تاثیرگذاری: اینکه نامه‌ی ما تاثیر ندارد. سوال این است که «بر کی؟». بر رهبر فعلی شاید، ولی بر بعضی دودلها چه؟ بر جوانانی که ادعای معلمی‌شان را دارید چه؟ بر ملتی گرسنه و بیکار و فسادزده چه؟
۲. سواستفاده‌ی دشمنان: اینکه این نامه‌ها باعث سواستفاده‌ی دشمنان می‌شود. دشمن کار خودش را می‌کند، و چقدر هم با سکوت شما موفق است. شما هم کاری بکنید.
۳. عدم اطمینان از گفته‌ها: اینکه مغرضان اشکالات را بزرگتر جلوه می‌دهند، و وضع به آن خرابی نیست که تذکر مستقیم ما را طلب کند. در این صورت مردم می‌پرسند روحانیتی که در بدست آوردن تواتر یک حدیث ۱۴۰۰ ساله ادعای استادی دارد، چطور از بدست آوردن تواتر حرف و حدیث زمان خودش ناتوان است؟ زمانی تاجزاده، دیگر شرف نسل اول گفته بود، وقتی آقای جنتی روزگار خودش را درست تحلیل نمی‌کند، چطور می‌توان ادعای تحلیل ۱۴۰۰ سال پیش را از او قبول کرد.
بسیاری از جماعت اسم آورده شده در نامه‌ی نوری‌زاد، برای امور شخصی یا نیمه‌شخصی نامه و پیام می‌فرستند که نمونه‌هایش را دیده‌ایم. آیا به اسارت رفتن یک ملت ارزش دو خط نامه را ندارد؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر