چرا دیکتاتورها دمدمی هستند؟
۱. تصمیمی درستتر است که در شرایط مشابه یا تقریباً مشابه با احتمال بیشتری تکرار شود.
۲. هر انسانی در گرفتن تصمیم خطا دارد. این خطا فقط از نقائص ارزشی، مانند حبوبغض، خبثطینت، کینهجوئی، تمایل به روکمکنی یا آلودگی به فساد ناشی نمیشود. حتا انسانهای سلیمالنفس هم خطاهائی از نوع «خطا در برآورد امکانات» یا «خطا در برآورد تبعات مثبت یا منفی» یک تصمیم دارند. البته خطاهای ارزشی معمولاً وضع خراب را تبدیل به فاجعه میکنند.
۳. بنا بر نظریهی آمار و احتمال، خطا با افزایش دفعات کم میشود. با چه نرخی؟ با جذر تعداد دفعات. مثلاً فرض کنید شما میخواهید چیزی را برآورد کنید. اگر در هر برآورد مقدار معین a خطا داشته باشید، خطای ناشی از N بار برآورد میشود a تقسیم بر جذر N
۴. حال فرض کنید برآورد گفتهشده در بند ۳ را بخواهیم از دو طریق انجام دهیم. یک طریق این که N بار از یک نفر بپرسیم، و طریق دیگر این که یک بار از N نفر مستقل بپرسیم و میانگین بگیریم. در اینصورت خطا یکسان خواهد بود. حال فرض کنید که موضوع مورد نظر مثلاً این باشد که در شرایط مشابه به طور سالانه میزان تولید یا مصرف یا فروش فلان کالا را برآورد کنیم. فرض کنید N گفتهشده در مثال ۲۰ باشد. در طریق اول ۲۰ سال طول میکشد تا آن یک نفر موضوع را با خطائی برابر با ۲۰ نفر در همان سال اول برآورد کند، حتا اگر آن ۲۰ نفر هیچ شور و مشورتی هم نکنند. یعنی در طریق دوم نتیجهای که در همان سال اول خواهیم گرفت به خوبی آن یک نفر پس از ۲۰ سال است. تازه در اینجا ما فرض کردهایم که ۲۰ نفر هیچ مشورتی با هم نکنند، در صورتی که میدانیم معمولا در جمعهای شورائی افراد با بیان نظرات خود وجوه متفاوت موضوع را به هم یادآوری میکنند، و معمولاً بسیاری از خطاهای شخصی با توضیحات دیگران تصحیح و یا حداقل کم میشود.
۵. خطا یعنی چه؟ یعنی افتوخیز حول و حوش واقعیت. از بحثهای بالا معلوم میشود که چرا در نظامهائی که تعداد تصمیمگیرندگان کم است، تصمیمات افتوخیز زیادی دارند - چون خطا بیشتر است. این که در ادبیات کلاسیک همهی دنیا، به خصوص ایران خودمان در باب دمدمی بودن سلاطین زیاد گفتهشده بیدلیل نیست. یک روز با جملهای مردم یک شهر را میکشند، و روزی به صد حرف بدتر از آن میخندند. در یک نظام شورائی به معنای واقعی کلمه هیچگاه چنین افتوخیزی را نمیبینیم.
۶. گاهی گفته میشود که حتا دیکتاتورها هم «جمع مشورتی» دارند. اولاً جمعهای مشورتی که دیکتاتورها انتخاب میکنند معمولاً یکدست هستند، و از این بابت امکان برآوردگیری از افراد مستقل پیش نمیآید – در واقع نظر یک نفر را که بدانی با تقریب خوبی نظر بقیه را هم میدانی. ثانیاً همین افراد یکدست هم چندان در بیان نظرات خود احساس آزادی نمیکنند، که دلیلش را خودتان میدانید. ثالثاً دیکتاتورها معمولاً در این جلسات صرفاً میخواهند نظرات بقیه را شنیده باشند، و حداکثر بعضی از دادههای خود را تصحیح کنند، ولی در نهایت تصمیم نهائی با خودشان است، و یا اگر شورا تصمیمی مخالف نظر آنها بگیرد آن را وتو میکنند. در صورتی که کاهش خطائی که در بندهای قبلی ذکر شد در شرایطی بود که افراد حتا یک کلمه هم با هم مشورت نکنند – در واقع آن کاهش خطا صرفا یک پدیدهی آماری است – حالا اگر در شرایط آزادانه و برابر مشورت هم بکنند چه بهتر.
۷. بندهای بالا برتری نظام شورائی به معنای واقعیاش بر نظام دیکتاتوری را صرفاً از وجه عملگرایانه و مصلحتگرایانهی آن نشان میدهد. دیگر به این که «انتخاب نماینده جزو حقوق مردم است»، و «همه با هم برابرند»، و «قدرت مطلق فساد مطلق میآورد» و ... کاری نداشتیم.
۱. تصمیمی درستتر است که در شرایط مشابه یا تقریباً مشابه با احتمال بیشتری تکرار شود.
۲. هر انسانی در گرفتن تصمیم خطا دارد. این خطا فقط از نقائص ارزشی، مانند حبوبغض، خبثطینت، کینهجوئی، تمایل به روکمکنی یا آلودگی به فساد ناشی نمیشود. حتا انسانهای سلیمالنفس هم خطاهائی از نوع «خطا در برآورد امکانات» یا «خطا در برآورد تبعات مثبت یا منفی» یک تصمیم دارند. البته خطاهای ارزشی معمولاً وضع خراب را تبدیل به فاجعه میکنند.
۳. بنا بر نظریهی آمار و احتمال، خطا با افزایش دفعات کم میشود. با چه نرخی؟ با جذر تعداد دفعات. مثلاً فرض کنید شما میخواهید چیزی را برآورد کنید. اگر در هر برآورد مقدار معین a خطا داشته باشید، خطای ناشی از N بار برآورد میشود a تقسیم بر جذر N
۴. حال فرض کنید برآورد گفتهشده در بند ۳ را بخواهیم از دو طریق انجام دهیم. یک طریق این که N بار از یک نفر بپرسیم، و طریق دیگر این که یک بار از N نفر مستقل بپرسیم و میانگین بگیریم. در اینصورت خطا یکسان خواهد بود. حال فرض کنید که موضوع مورد نظر مثلاً این باشد که در شرایط مشابه به طور سالانه میزان تولید یا مصرف یا فروش فلان کالا را برآورد کنیم. فرض کنید N گفتهشده در مثال ۲۰ باشد. در طریق اول ۲۰ سال طول میکشد تا آن یک نفر موضوع را با خطائی برابر با ۲۰ نفر در همان سال اول برآورد کند، حتا اگر آن ۲۰ نفر هیچ شور و مشورتی هم نکنند. یعنی در طریق دوم نتیجهای که در همان سال اول خواهیم گرفت به خوبی آن یک نفر پس از ۲۰ سال است. تازه در اینجا ما فرض کردهایم که ۲۰ نفر هیچ مشورتی با هم نکنند، در صورتی که میدانیم معمولا در جمعهای شورائی افراد با بیان نظرات خود وجوه متفاوت موضوع را به هم یادآوری میکنند، و معمولاً بسیاری از خطاهای شخصی با توضیحات دیگران تصحیح و یا حداقل کم میشود.
۵. خطا یعنی چه؟ یعنی افتوخیز حول و حوش واقعیت. از بحثهای بالا معلوم میشود که چرا در نظامهائی که تعداد تصمیمگیرندگان کم است، تصمیمات افتوخیز زیادی دارند - چون خطا بیشتر است. این که در ادبیات کلاسیک همهی دنیا، به خصوص ایران خودمان در باب دمدمی بودن سلاطین زیاد گفتهشده بیدلیل نیست. یک روز با جملهای مردم یک شهر را میکشند، و روزی به صد حرف بدتر از آن میخندند. در یک نظام شورائی به معنای واقعی کلمه هیچگاه چنین افتوخیزی را نمیبینیم.
۶. گاهی گفته میشود که حتا دیکتاتورها هم «جمع مشورتی» دارند. اولاً جمعهای مشورتی که دیکتاتورها انتخاب میکنند معمولاً یکدست هستند، و از این بابت امکان برآوردگیری از افراد مستقل پیش نمیآید – در واقع نظر یک نفر را که بدانی با تقریب خوبی نظر بقیه را هم میدانی. ثانیاً همین افراد یکدست هم چندان در بیان نظرات خود احساس آزادی نمیکنند، که دلیلش را خودتان میدانید. ثالثاً دیکتاتورها معمولاً در این جلسات صرفاً میخواهند نظرات بقیه را شنیده باشند، و حداکثر بعضی از دادههای خود را تصحیح کنند، ولی در نهایت تصمیم نهائی با خودشان است، و یا اگر شورا تصمیمی مخالف نظر آنها بگیرد آن را وتو میکنند. در صورتی که کاهش خطائی که در بندهای قبلی ذکر شد در شرایطی بود که افراد حتا یک کلمه هم با هم مشورت نکنند – در واقع آن کاهش خطا صرفا یک پدیدهی آماری است – حالا اگر در شرایط آزادانه و برابر مشورت هم بکنند چه بهتر.
۷. بندهای بالا برتری نظام شورائی به معنای واقعیاش بر نظام دیکتاتوری را صرفاً از وجه عملگرایانه و مصلحتگرایانهی آن نشان میدهد. دیگر به این که «انتخاب نماینده جزو حقوق مردم است»، و «همه با هم برابرند»، و «قدرت مطلق فساد مطلق میآورد» و ... کاری نداشتیم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر