۱. از ۲۲ بهمن فاز خیابانی جنبش تمام شد. به قول کشتیگیرها هر فن یک بَدَل دارد. حاکمیت هم بالاخره بدل را یاد گرفت. اگرچه این بدل بسیار ساده است، اما نتیجهاش تبدیل «حماسه حضور و بصیرت» به «نمایش خرج و ترس» است.
۲. آیا سبزها هنوز قوی هستند؟ اگر سبز به معنای معترض خیابانی است، نه. به این معنی «چشم فتنه در آمده است». اما همانها که به درآوردن چشم علاقه دارند هشدار میدهند که باید مراقب آتش زیر خاکستر بود. بیخود نیست که وزیر علوم از «با خاک یکسان کردن دانشگاه» میگوید، و رئیس بسیج دانشجوئی هشدار میدهد «برخيها فكر ميكنند فتنهاي كه در سال ۸۸ رخ داد به اتمام رسيد و اين فتنه در گذري از زمان آمد و رفت. ... فتنه تمامشدني نيست مگر اينكه يكي از طرفين حذف شوند» (۳۱ مرداد ۸۹) [۱].
۳. «سبز خیابانی» رفت، زندهباد «سبز شهروندی». این سبز است که جعفر پناهی را آزاد میکند، علی کریمی را به تیم برمیگرداند، و به افتخاری یادآوری میکند صدایش عزیزتر از نالههای مادران داغدار نیست. همین سبز است که برای بیش از یک سال فیسبوک و توئیتر و یوتیوب را فیلتر تگه داشته است، و از یک روز قبل از مناسبت رسمی دلیل بسته شدن جیمیل و یاهو و هاتمیل است. سبز شهروندی است که باعث میشود رئیس دو نهاد مهم، مجلس خبرگان و مجمع تشخیص مصلحت، برای بیش از یک سال مجوز نمازجمعه نگیرد، و برای دومین سال مراسم احیا در مرقد بنیانگذار انقلاب لغو شود. اوست که در ۱۰۰ شهر جهان تجمع علیه سنگسار برگزار میکند، و حضور مقامات ایرانی در خارج را به کابوس بدل کرده است. سبز شهروندی یک انسان است که جسمش جامعه و روحش خواست مشترک است. این انسان قهر و آشتی میکند، اخم و لبخند دارد، تاسف و تمسخر بلد است. مانند هر انسان دیگری عصبانی میشود، لجش میگیرد، دست میاندازد و تفریح میکند. همین انسان شاید روزی دوباره به خیابان بیاید، اما نه به اسم مناسبت نظام، بلکه به رسم خودش – مانند ۲۵ خرداد.
۴. سبز شهروندی، مانند هر انسان، باید بیاموزد. بیاموزد برای «شهروندی مدرن» و بر علیه «دروغ و ظلم». بیاموزد که فراگیر شدن دموکراسی، آزادی بیان و حقوق بشر در دنیای مدرن از سر تفنن یا نیکسرشتی آدمها نیست - یک ضرورت است. بیاموزد و یاد دهد که سیاستمداری که به حق خودش از صندوق رای قانع نباشد، باید حذف کند. بیاموزد که بدون دموکراسی یا میخوری، یا خورده میشوی.
۵. سبز شهروندی روی چیزی از این نظام حساب نمیکند، اما قدر احمدینژاد را میداند. اگر ملاکهای اخلاقی نبود، او عالیرتبهترین عضو جنبش بود. او بود که نشان داد رهبر هفتاد سالهی مدعی بصیرت چیزی را که جوانهای بیست ساله دیدند، نمیفهمد. چطور ندید و نفهمید که رئیسجمهوری که در کمتر از ۳ سال بگوید «به عنوان ديدهبان امين به شما بگويم: حركت آخر آغاز شده است. ما بايد داخل ايران را سريع جمع و جور كنيم و به مسئوليتهاي جهاني انقلاب بپردازيم» برای ۸ سال و یک خداحافظی نیامده است [۲].
منابع:
[۱] http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8905241589
[۲] احمدینژاد، در جمع روحانیون مشهد، بهار ۱۳۸۷،
http://www.tabnak.ir/fa/pages/?cid=10250
۲. آیا سبزها هنوز قوی هستند؟ اگر سبز به معنای معترض خیابانی است، نه. به این معنی «چشم فتنه در آمده است». اما همانها که به درآوردن چشم علاقه دارند هشدار میدهند که باید مراقب آتش زیر خاکستر بود. بیخود نیست که وزیر علوم از «با خاک یکسان کردن دانشگاه» میگوید، و رئیس بسیج دانشجوئی هشدار میدهد «برخيها فكر ميكنند فتنهاي كه در سال ۸۸ رخ داد به اتمام رسيد و اين فتنه در گذري از زمان آمد و رفت. ... فتنه تمامشدني نيست مگر اينكه يكي از طرفين حذف شوند» (۳۱ مرداد ۸۹) [۱].
۳. «سبز خیابانی» رفت، زندهباد «سبز شهروندی». این سبز است که جعفر پناهی را آزاد میکند، علی کریمی را به تیم برمیگرداند، و به افتخاری یادآوری میکند صدایش عزیزتر از نالههای مادران داغدار نیست. همین سبز است که برای بیش از یک سال فیسبوک و توئیتر و یوتیوب را فیلتر تگه داشته است، و از یک روز قبل از مناسبت رسمی دلیل بسته شدن جیمیل و یاهو و هاتمیل است. سبز شهروندی است که باعث میشود رئیس دو نهاد مهم، مجلس خبرگان و مجمع تشخیص مصلحت، برای بیش از یک سال مجوز نمازجمعه نگیرد، و برای دومین سال مراسم احیا در مرقد بنیانگذار انقلاب لغو شود. اوست که در ۱۰۰ شهر جهان تجمع علیه سنگسار برگزار میکند، و حضور مقامات ایرانی در خارج را به کابوس بدل کرده است. سبز شهروندی یک انسان است که جسمش جامعه و روحش خواست مشترک است. این انسان قهر و آشتی میکند، اخم و لبخند دارد، تاسف و تمسخر بلد است. مانند هر انسان دیگری عصبانی میشود، لجش میگیرد، دست میاندازد و تفریح میکند. همین انسان شاید روزی دوباره به خیابان بیاید، اما نه به اسم مناسبت نظام، بلکه به رسم خودش – مانند ۲۵ خرداد.
۴. سبز شهروندی، مانند هر انسان، باید بیاموزد. بیاموزد برای «شهروندی مدرن» و بر علیه «دروغ و ظلم». بیاموزد که فراگیر شدن دموکراسی، آزادی بیان و حقوق بشر در دنیای مدرن از سر تفنن یا نیکسرشتی آدمها نیست - یک ضرورت است. بیاموزد و یاد دهد که سیاستمداری که به حق خودش از صندوق رای قانع نباشد، باید حذف کند. بیاموزد که بدون دموکراسی یا میخوری، یا خورده میشوی.
۵. سبز شهروندی روی چیزی از این نظام حساب نمیکند، اما قدر احمدینژاد را میداند. اگر ملاکهای اخلاقی نبود، او عالیرتبهترین عضو جنبش بود. او بود که نشان داد رهبر هفتاد سالهی مدعی بصیرت چیزی را که جوانهای بیست ساله دیدند، نمیفهمد. چطور ندید و نفهمید که رئیسجمهوری که در کمتر از ۳ سال بگوید «به عنوان ديدهبان امين به شما بگويم: حركت آخر آغاز شده است. ما بايد داخل ايران را سريع جمع و جور كنيم و به مسئوليتهاي جهاني انقلاب بپردازيم» برای ۸ سال و یک خداحافظی نیامده است [۲].
منابع:
[۱] http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8905241589
[۲] احمدینژاد، در جمع روحانیون مشهد، بهار ۱۳۸۷،
http://www.tabnak.ir/fa/pages/?cid=10250
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر