تبعیض رفته بر دانشگاه و انتظار و ادعای بیجا برای وحدت حوزه و دانشگاه.
به دلایل زیر وحدت حوزه و دانشگاه ممکن بلکه واجب است:
یک – در تمام دانشگاههای ایران، حتا کوچکترینشان، روحانیت دفتر نمایندگی داره، ولی همهی جامعهی دانشگاهی ایران یه دفتر در حوزه علمیهی یه شهر کوچک نداره
دو – روحانیت میتونه دو سال تمام دانشگاههای ایران رو به اسم انقلاب فرهنگی تعطیل کنه ولی همهی جامعهی دانشگاهی ایران حتا نمیتونن تقاضای تعطیلی یک ماههی حوزه علمیه یه شهر کوچک رو بکنن
سه – روحانیت سی ساله در مورد اسلامی کردن درسهای دانشگاهیها، از مهندسی گرفته تا علوم پایه و بخصوص علوم انسانی نظر میده و اعمال میکنه، اما همهی جامعهی دانشگاهی ایران حتا نمیتونن بیست صفحهی یه کتاب درسی حوزه رو اشتباه اعلام کنن
چهار – یک روحانی، مثل آقای عمید زنجانی میتونه رئیس دانشگاه اونم دانشگاه تهران بشه، ولی یه دانشگاهی، اونم نه حالا از مهندسی یا علوم پایه، بلکه از علوم انسانی، اونم نه مهاجرانی یا سروش، بلکه مثلا آقای رحیمپورازغدی نمیتونه رئیس حوزهی نه حالا قم، بلکه یه شهر کوچک بشه
پنج – بیش از چهل سال پیش به حوزهی قم حمله کردن و طلبه از بام پرت کردن وچه جنایتها کردن. هنوز دارن ازش استفاده میکنن. هر چند سال به خوابگاهها حمله میشه، دانشجو رو از بلندی پرت میکنن، توی دانشگاه آزاد مشهد چاقو به گردن دانشجو فرو میبرن، چه کارهای دیگهای که همه میدونن میکنن، همه هم میگن جنایت شده، هنوز معلوم نیست کسی مجازات بشه - دفعه پیش که آقای نقدی تبرئه شد و سربازی که ماشین ریشتراش دزدیده بود مجازات
شش – در مراسم تجلیل در داخل دانشگاه هر عضو دانشگاهی، مثلا به خاطر سابقهاش یا فوتش، حتما یه روحانی هم صحبت میکنه، ولی امکان نداره مثلا برای مجلس ختم یک روحانی در داخل حوزه یه سخنران دانشگاهی دعوت بشه
هفت – اگه یه نفر قرآن رو حفظ کنه درجهی دانشگاهی میگیره – از کارشناسی تا دکترا برای همهی قرآن – حتا اگه اون آدم یه بچهی شش ساله باشه (کاری رو که حتا میشه روی یک سیدی کرد). ولی مثلا بهش نمیگن حجهالاسلام که به نظر خیلی هم معقولتر و بجاتره
هشت – اگه کسی جبهه بره یا خانوادهی شهید یا عضو بسیج باشه، علیرغم بیسوادیش میتونه با سهمیه دانشگاه بره، ولی با همهی اونا بلکه بیشترش بدون قبولی در آزمون ورودی حوزه نمیتونی واردش بشی – چیزی که اتفاقا خیلی بیشتر انتظار میرفت
مطلب را به بالاترین بفرستید:
به دلایل زیر وحدت حوزه و دانشگاه ممکن بلکه واجب است:
یک – در تمام دانشگاههای ایران، حتا کوچکترینشان، روحانیت دفتر نمایندگی داره، ولی همهی جامعهی دانشگاهی ایران یه دفتر در حوزه علمیهی یه شهر کوچک نداره
دو – روحانیت میتونه دو سال تمام دانشگاههای ایران رو به اسم انقلاب فرهنگی تعطیل کنه ولی همهی جامعهی دانشگاهی ایران حتا نمیتونن تقاضای تعطیلی یک ماههی حوزه علمیه یه شهر کوچک رو بکنن
سه – روحانیت سی ساله در مورد اسلامی کردن درسهای دانشگاهیها، از مهندسی گرفته تا علوم پایه و بخصوص علوم انسانی نظر میده و اعمال میکنه، اما همهی جامعهی دانشگاهی ایران حتا نمیتونن بیست صفحهی یه کتاب درسی حوزه رو اشتباه اعلام کنن
چهار – یک روحانی، مثل آقای عمید زنجانی میتونه رئیس دانشگاه اونم دانشگاه تهران بشه، ولی یه دانشگاهی، اونم نه حالا از مهندسی یا علوم پایه، بلکه از علوم انسانی، اونم نه مهاجرانی یا سروش، بلکه مثلا آقای رحیمپورازغدی نمیتونه رئیس حوزهی نه حالا قم، بلکه یه شهر کوچک بشه
پنج – بیش از چهل سال پیش به حوزهی قم حمله کردن و طلبه از بام پرت کردن وچه جنایتها کردن. هنوز دارن ازش استفاده میکنن. هر چند سال به خوابگاهها حمله میشه، دانشجو رو از بلندی پرت میکنن، توی دانشگاه آزاد مشهد چاقو به گردن دانشجو فرو میبرن، چه کارهای دیگهای که همه میدونن میکنن، همه هم میگن جنایت شده، هنوز معلوم نیست کسی مجازات بشه - دفعه پیش که آقای نقدی تبرئه شد و سربازی که ماشین ریشتراش دزدیده بود مجازات
شش – در مراسم تجلیل در داخل دانشگاه هر عضو دانشگاهی، مثلا به خاطر سابقهاش یا فوتش، حتما یه روحانی هم صحبت میکنه، ولی امکان نداره مثلا برای مجلس ختم یک روحانی در داخل حوزه یه سخنران دانشگاهی دعوت بشه
هفت – اگه یه نفر قرآن رو حفظ کنه درجهی دانشگاهی میگیره – از کارشناسی تا دکترا برای همهی قرآن – حتا اگه اون آدم یه بچهی شش ساله باشه (کاری رو که حتا میشه روی یک سیدی کرد). ولی مثلا بهش نمیگن حجهالاسلام که به نظر خیلی هم معقولتر و بجاتره
هشت – اگه کسی جبهه بره یا خانوادهی شهید یا عضو بسیج باشه، علیرغم بیسوادیش میتونه با سهمیه دانشگاه بره، ولی با همهی اونا بلکه بیشترش بدون قبولی در آزمون ورودی حوزه نمیتونی واردش بشی – چیزی که اتفاقا خیلی بیشتر انتظار میرفت
مطلب را به بالاترین بفرستید:
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر