با ارسال «وحدت حوزه و دانشگاه» برای http://farsi.islamquest.net پاسخ زیر را دریافت کردم. به آنها گفتم که جوابشان و همچنین توضیحات خودم رو انتشار میدهم که در زیر میآید:
باسمه تعالی
کلیدواژه:
نمایه: وحدت حوزه و دانشگاه
خلاصه سؤال: سؤال 7344
پاسخ:
با سلام و احترام:
در ابتدای پاسخ، توجه شما را به آیه ای از قرآن کریم جلب می کنیم: " ... ولا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلى أَلاَّ تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوى"؛[1] نبايد دشمنى با گروهى شما را بر آن دارد كه عدالت نورزيد، عدالت كنيد كه آن به پرهيزكارى نزديكتر است.
ما هیچ گاه منکر کاستیها و نقائص در حوزههای علمیه نبوده و نیستیم و اتفاقاً بیشترین نقدها در این زمینه، در داخل خود حوزه مطرح میشود، اما تمام اینها بدان معنا نیست که شما به دلیل سوء تفاهمی که نسبت به روحانیان دارید، به گونه ای سخن بگویید که گویا تمام آنان کم سوادانی انحصار طلب بوده و تمام پستهای علمی و اجرایی کشور را تصاحب کرده و مجالی برای حرکت علمی دیگران باقی نمی گذارند!
روحانیونی که در دانشگاهها مستقرند، متصدی امور دینی و مذهبی دانشجویان بوده و در تنظیم و تهیۀ متون تخصصی جهت تدریس و تحقیق، نقشی ندارند، مگر آن دسته از روحانیونی که در زمینۀ یک رشتۀ خاص دانشگاهی، تخصص داشته و طبیعتاً محروم کردن آنان از اظهار نظر در موضوعاتی که صلاحیت اظهار نظر در ارتباط با آن را دارند، ظلمی در حق آنان به شمار خواهد آمد، همان گونه که اساتید بسیاری در جامعۀ دانشگاهی (به ویژه رشته های علوم انسانی) وجود دارند که مطالعات و تألیفات ارزشمندی در ارتباط با علوم اسلامی داشته و آثار آنان مورد استقبال حوزویان نیز قرار می گیرد.
البته، ما همان گونه که معتقدیم افراد غیر متخصص در امور دینی، نباید در این زمینه، اظهار نظر تخصصی ارائه کنند، اعتقاد داریم که حوزویان نیز نباید در اموری که آشنایی چندانی با آن ندارند، به اظهار نظر غیر کارشناسی بپردازند.
حال اگر احیاناً فردی روحانی، در موضوعی که تخصصی در آن ندارد، اظهار نظری کند، این مسئله مرتبط با خود آن شخص بوده و نمی توان آن را دیدگاه کل حوزویان و مورد تأیید تمام آنان دانست.
انقلاب فرهنگی دانشگاه ها نیز ناشی از تحولات بعد از انقلاب بود که همۀ اقشار در آن نقش داشته و نمی توان حوزویان را در آن زمینه مورد نقد قرار داد.
و ...
[1] مائده، 8.
با تشکر از پاسخی که فرستادهاید – متن پاسخ شما را، به همراه توضیحات خودم که در زیر میآید در وبلاگ خود خواهم آورد، مگر این که خودتان اعلام کنید راضی به این کار نیستید.
من مسلمانم. معتقدم در صنف روحانیت، مانند هر صنف دیگری، آدمهای خوب و سالم و صادق پیدا میشود، اگرچه در چند سال اخیر متوجه شدهام که وضع این صنف در حال حاضر خیلی بدتر از ادعایش است.
آیا هیچ فکر کردهاید چرا اگر یک دانشگاهی مرتکب خلافی شود دیگران آن را به حساب عموم جامعهی دانشگاهی نمیگذارند؟ به نظر من دلیلش این است که آن شخص باید جوابگوی اعمالش باشد و نمیتواند با بستن خود به علم و دانشگاه برای خودش راه فرار یا بدتر از آن حمله به دیگران باز کند. بقیهی جامعهی دانشگاهی هم دفاع بیمورد نمیکنند.
به هر صورت در این کشور قدرت به نام اسلام و روحانیت است، اگر چه به کام همهی روحانیها نیست. تشکلهای مختلف حوزوی باید موضع خود را مشخص کنند. لازم هم نیست انتقادهای تند و تیز کنند. همین که رسماً و علناً اعلام کنند که هر صاحب منصب یا قدرتی، از صدر تا ذیل نظام، باید پاسخگوی مردم باشد، بازخواست دیگران را با تکفیر یا حواله کردن به آن دنیا جواب ندهد، و صرف همدرسی و هملباسیش با حوزویان دلیلی برای تایید رفتار او از ناحیهی اسلام و دیگر حوزویان نیست، بسیار مناسب است.
اگر یک روحانی به وضع امروز مملکت راضی باشد یا معترض نباشد، و من بخواهم نسبت به او حداکثر ارفاق را بکنم، خواهم گفت «شیخی است ساده لوح».
در مورد امور تخصصی گفتید. مگر حوزویان به نجوم، ریاضی، علوم بری و بحری، علوم مدیریتی و اقتصادی و جامعهشناسی نیاز ندارند. خب اجازه بدهند دفاتر دانشگاهی در داخل حوزهها این امور را مدیریت کنند. از نظر من این جواب هم قابل قبول نیست که «نیاز حوزویان به اندازه سطح عالی دانشگاهها نیست». اولا مگر علوم دینی که در دانشگاهها ارائه میشود عالیترین سطح علوم حوزه است. ثانیا روحانیتی که ادعا دارد که میخواهد کشور را اداره کند و معمولا هم زیاد اظهارنظر میکند باید هم سطح عالی را طلب کند.
اگر جوابی فرستادید و من تا آنروز زنده بودم و دستگیر نشده بودم آن را نیز منتشر میکنم.
دوشنبه، اسفند ۱۷، ۱۳۸۸
اشتراک در:
پستها (Atom)